به گزارش سایت راهنوشت، مستند را که میبینی شاید تو هم شبیه من، پر از حس حسرت شوی، و در دلت چنین قصهای را آرزو کنی؛ قصه خداداد یارمحمدی و هر کسی که به این تبار محترم خدمتی ماندگار کرده است.
نگران روزهای باقی مانده از عمرت شوی و دلواپس خود که چه به جای میگذاری و میروی؟
ماجرای سفر به کربلا و یک تلنگر؛ شروعی برای یک اثر ماندگار.
آقای یارمحمدی، قالیبافی آذربایجانیست که در تهران مشغول به کار است. از کار و صنعتش میگوید و عشقی که لازمهی کار اوست. بیشک قالیبافی در میان صنایع دستی از عمق و معرفت بیشتری برخوردار است، آمیختهایست از معنا و هنر و حرفه.
میتوان نمودهای ذهنی جامعه ایرانی را در صنعت ملی فرش جویا شد. داستانها و شاهنامههایی که در نقش قالی بسته میشوند، آرمانها و آرزوهای نهان در این نقشها و …
مستندساز در این فیلم به سراغ هنرمندی فرشباف رفته است که داستانش از همین جا شروع میشود؛ خداداد یارمحمدی.
میگوید که طی سفرش به کربلا، صحنهای میبیند و به دلش میافتد که کاری انجام دهد. بعد از سفر، به خانه بازمیگردد و کار را شروع میکند؛ بسم الله الرحمن الرحیم؛ اول ماه رجب، وضو میگیرد و اما …
رسم دنیاست دیگر، کار را که شروع کنی تازه بندهای دنیایی پر و بالت را میگیرد و آن گاه است که اگر لایق نوکری باشی، شاید به تو هم نظری شود. خداداد میگوید که ضعف چشمهایش مجال ادامه دادن نمیداد. اما او بود و نذری که بر دلش مانده بود؛ و دلی که در بین دار قالی پرسه میزد!
مستند «دار و دل» روایتی شیوا از یک نذریست!
از جرقه ای که در ذهن حاج خداداد میخورد، تا فراز و نشیبها و کمکهای غیبی حضرت اباالفضل(ع).
مستند ترکیبی از مصاحبه و روایت تصویری از این ماجراست که در حدود ۲۰ دقیقه جمع شده است.
کارگردان به خوبی از آواها و اصوات در توصیف این صنعت دستی استفاده کرده است. انتخاب موسیقی متن نیز مخصوصا در موسیقی سنتی، قابل تحسین است؛ البته در سایر مواردِ انتخاب آهنگ میتوانست سلیقه بیشتری به کار گرفته شود. کادربندی و ترکیب رنگ و نور موفق است و در انتقال حس و حال به مخاطب شفاف عمل میکند.
مستند در حالی به پایان میرسد که بیننده منتظر است تا توصیف بیشتری از پایان قصه به او نشان داده شود.
با این حال مستند به خوبی مخاطب را با داستان همراه میکند و شاید در او هم تلنگری بخورد که از من چه ساخته است؟
به امید گوشه نگاهی از سمت کربلا …
جهت تماشای مستند دار و دل به سایت عماریار مراجعه یا اینجا کلیک کنید.
نویسنده: زینب علیزاده