به گزارش سایت راهنوشت، ۱۵ مهر ماه را توی تقویم، روز روستاها و عشایر نامیدهاند. شاید میخواستهاند به قدر یک روز هم که شده سبک زندگی روستایی و عشایری، توی قاب ذهنمان نقشش پررنگتر شود.
سبک زندگیای که این روزها به لطف رشد بیرویه شهرنشینی دارد آب میرود و روستاها یکی از پس دیگری رخت شهر به تن میکنند.
دیگر حتی توی قاب رسانه هم زور سبک زندگی شهری، بیشتر چربیده است و چندان خبری از ظرفیتهای روستا و عشایر نیست.
روستا و عشایری که فراتر از باغ و زمین و کشاورز و گاو و گوسفندی که بعضا توی فیلم و مستندها دیدهایم، سرشار از استعداد و نمایش سبک زندگی ایرانی اسلامی است.
روستانشینان و عشایر هرچند خودشان رسانهای ندارند اما گوشههایی از سبک زندگیشان، گهگاه سوژهی مستندسازان شده است و حاصلش به تصویر کشیدن ظرفیتهای این مردمان ساده و زحمتکش.
مستندهایی که گاه یک ظرفیت تولیدی را به نمایش میگذارد، گاهی سبک زندگی روستانشینان و عشایر را روایت میکند و گاهی هم از تهدیدهایی که این روزها گریبان زندگی روستاییان و عشایر را گرفته حرف میزند.
در ادامه با چند مستند که حال و هوای خوش زندگی روستاییان و عشایر را بازتاب میدهند آشنا میشویم:
روایت کارآفرینی جوان روستایی در مستند «گمشاد»
یدالله جوانی در روستای چاهگمشاد جازموریان است. او با حمایت خانوادهاش برای تحصیلات دانشگاهی به شهر میرود و پس از فارغالتحصیلی به زادگاه اصلیش باز میگردد.
از در صدد ایجاد رونق در این منطقه است. چندین بار شکست میخورد و مسخره میشود اما در نهایت با کمک بومیان و نیروهای جهادی، موفق به ساخت مزرعه کشت چای ترش و اشتغالزایی میشود.
مستند «پیچ و خم»، داستان عبور از پیچ و خمهای زندگی روستایی
به علت نبود شغل، روستاییان زیادی مخصوصا جوانان به شهرستانها میرفتند. آنها با کارگری زندگی خود را میگذراندند. طی یک طرح حمایت از اشتغال پایدار در روستاها با دادن وام به روستاییان باعث شدند افراد زیادی به محل زندگی خود برگردند.
قصهی عشقی ۱۵۰ساله در مستند «رشتال تش و چاله ۲»
مستند «رشتال تش و چاله ۲» سرزمینی در دامنهی کوههای زاگرس، با حدود ۵۰۰ کیلومتر مربع وسعت، مردمانی آریایی از عشایر و زیبندهی صفت رشادت را روایت میکند.
منطقهای کوهستانی و ناهموار که رد پای همین به خوبی در فرهنگ، ارزشها و رفتار اجتماعی ساکنانش دیده میشود. سکونتگاه قوم بختیاری در غرب، جنوب غربی و جنوب ایران از فریدن در استان اصفهان تا اهواز وسعت دارد.
مستند «زیورک»؛ روایت نگهبانی دخترک از شترها
زیورک دخترکی ۱۲ ساله است که به همراه خانوادهاش از ۲۰۰ شتر ارباب نگهداری میکنند. خانواده زیورک به تنهایی در میان ریگهای روان زندگی میکنند و از ابتداییترین امکانات مانند آب شرب مناسب، برق و … محروم هستند.
مادر زیور که حامله است ماه قبل از زایمان از پیش آنها به ۵۰ کیلومتر آن سوتر به روستا میرود و رفتهرفته بقیه خواهرها نیز میروند. زیور که از همه زرنگتر است مجبور است که به پدرش کمک کند و نمیتواند شترها را رها کند.
کدخدای صلح و سازش! در مستند «کدخدای باخدا»
کدخدا ماهرویی، زندگی خود را در شهر الیگودرز، وقف صلح و سازش مردم کرده است. مستند «کدخدای باخدا» روایتی از زندگی اوست.
از دل و جان در مستند «شیرجان»
مستند «شیرجان» روایتی از زندگی شهید شیرمحمد طاطار، روستایی زادهای اهل ترکمن است که به دلیل خدمات و دلسوزی نسبت به محرومان منطقه با بالاترین رأی از سوی مردم برای شورای اسلامی روستای قرهسو انتخاب میشود؛ او با شناختی که از طوایف مختلف ترکمن و بلوچ در منطقه دارد تلاش میکند تا با اتحاد شیعه و سنی به رفع مشکلات مردم بپردازد.
شیرمحمد سال ۸۷ در منطقه گنبد به دست عوامل سعودی و وهابی که نمیتوانستند وحدت شیعه و سنی را در ایران ببینند به شهادت میرسد.
عمار در میانه میدان!
اکرانهای مردمی جشنواره عمار در روستای ایزی باعث برکات فراوانی در روستا شده است؛ از جمله چاپ کتاب شهدای روستا توسط یک نوجوان ۱۵ ساله و … . مستند «بانی خیر» به شرح آن میپردازد.
در آغوش زینب
مستند «پاپلی»، زندگی یک خانواده روستایی در روستای باباکلا در جنگل را روایت میکند که دور از روستا، کاملاً مستقل زندگی کرده و ضمن کشاورزی و دامداری برای امرار معاش، با مشکلاتی دست و پنجه نرم میکنند.
پدر خانواده ۲۵ سال پیش بر اثر اتفاقی قطع نخاع شده و پرستاریاش به عهده دختر و مادر خانواده است. «زینب» خواستگاران زیادی دارد، اما پدر و مادر به هیچ عنوان نمیتوانند دوری او را تحمل کنند.
روایت نامه بابرکت در مستند «مدرسه برکت»
ژینا رحیمی در روستای محروم سفید برگ، واقع در استان کرمانشاه زندگی میکند. مدرسهی روستا تخریب شده است. ژینا از ترس خرابی مدرسه دیگر نمیخواهد کلاس اول ابتدایی را ادامه دهد. نامه نگاریها بینتیجه میماند.
ژینا تصمیم میگیرد در نامهای از رهبر معظم انقلاب درخواست کمک کند.
فرار برای قرار در مستند «کربال»
مستند «کربال» داستان سیروس زارع کشاورزی است که در روستای کمجان زندگی می کند. با بحران آب و خشکسالی او و دوستانش بیکار می شوند. آنها برای فرار از بیکاری و برگشت به روزگار خوش زندگی تصمیم به احیای محیط زیست خود میگیرند.
نویسنده: مریم برزویی