خانه یادداشت شاهراه سید خندان؛ بن‌بست سلبریتی‌پروری

شاهراه سید خندان؛ بن‌بست سلبریتی‌پروری

از ابتدای نوروز سال 1402، برنامه «سید خندان» به روی آنتن شبکه دو رفت تا ساعات خوشی را برای مخاطبین صداوسیما به ارمغان بیاورد. «سید خندان» از ساختاری مشابه دیگر برنامه‌های سرگرم‌کننده تلویزیون در سال‌های قبل داشت. ساختاری که در حقیقت متعلق به برنامه‌های گفت‌وگو محور کمدی آمریکایی است.

ابتدای دهه 60 میلادی، جانی کارسون کمدین آمریکایی با شروع فعالیت خود به عنوان میزبان برنامه «The Tonight Show»توانست انقلابی در ساختار اینگونه برنامه‌ها ایجاد کند، انقلابی که در 30 سال فعالیت وی به عنوان میزبان این برنامه باعث به وجود آمدن گونه‌ای خاص از برنامه‌های گفت‌وگو محور کمدی در جهان شد.

جانی کارسون با پدید آوردن بسیاری از قواعد اینگونه برنامه‌ها توانست دوران اوجی را به ارمغان بیاورد که اکنون دست یافتن مجدد به آن در بستر تلویزیون آمریکا تقریبا محال است. به دلیل اشباع شدن بستر تلویزیون در آمریکا با اینگونه برنامه‌ها، در حال حاضر، هرگونه تلاش برای تولید برنامه‌ای گفت‌وگو محور کمدی در آمریکا بی‌نتیجه است. در مقابل اما در تلویزیون ایران، نیاز به چنین برنامه‌ای به شدت احساس می شد تا اینکه در اوایل سال 1393، رامبد جوان کمدین مشهور ایرانی که پیش‌تر توانسته بود با ساخت آثاری چون «ورود آقایان ممنوع» و «دختر آدم پسر حوا» جای پای خود را در سینمای کمدی محکم کند، اولین قسمت برنامه «خندوانه» را روی شبکه تازه تاسیس نسیم به مخاطبین ارائه کرد.

ایده اولیه این برنامه به گفته رامبد جوان، در سال 1383 به شبکه پنج سیما ارائه شد که به دلیل عدم وجود بودجه کافی و استقبال مدیران به تعویق افتاد. در هر صورت با شروع برنامه «خندوانه» در خرداد 1393، گونه جدیدی از برنامه‌های گفت‌وگو محور کمدی در صداوسیما دیده شد. برنامه‌ای شاد و مملو از مسابقه، شوخی، گفت‌وگو و استند آپ.

برنامه «خندوانه» با شروع فصل دوم و اولین حضور جناب خان توانست دوران اوج خود را سپری کند. دورانی که پر بود از ایده‌های جذاب و مهمانانی که کمتر حضور آنها در قالب یک برنامه کمدی دیده شده بود. در این فصل رامبد جوان، تلاش خود برای بومی‌سازی یکی دیگر از ایده‌های کمدی غربی را آغاز کرد. در فصل دوم «خندوانه» علاوه بر تلاش در جهت بومی‌سازی برنامه‌های گفت‌وگو محور کمدی و ذائقه‌سازی مخاطب در جهت آشنایی با مضامینی چون sidekick و «استند آپ کمدی» نیز که یکی از گونه‌های کمدی مشهور در غرب است در قالب مسابقات «خنداننده برتر» بومی‌سازی شد. بومی‌سازی که در ادامه و با مسابقات دیگری چون «خنداننده‌ شو» ادامه پیدا کرد.

شاید اولین نشانه‌های ظهور پدیده سلبریتی پروری در تلویزیون در همین تلاش‌ها به وجود آمد. این اولین بار بود که در قالب مسابقات «خنداننده برتر» بیش از 16 کمدین برتر ایرانی در یک زمان در تلویزیون فعالیت می‌کردند. در ادامه با موفقیت این الگو و طبق روند همیشگی سایر فعالیت‌های رسانه‌ای در کشور، یعنی تکرار و تقلید بیش از حد، رویکرد سلبریتی‌پروری به وجود آمد. در این میان برنامه «خندوانه» ابدا مقصر نیست چرا که خود این برنامه نیز در ادامه قربانی اینگونه رویکرد ها شد.

فصل سه «خندوانه» پر بود از سلبریتی. ایده‌های جذاب جای خود را به افراد مشهوری داده بودند که خلأ موجود در ایده‌های ساده و تکراری را پر می‌کردند. فصل سوم «خندوانه» ابدا ضعیف نیست و همچنان مخاطب را به خود جذب می‌کند اما آرامش قبل طوفان است. در فصل چهارم عملا قسمتی نبود که چند فرد مشهور در آن دیده نشود. از آن ایده‌های جذاب قبلی تنها شکل و شمایلی مانده بود و برنامه تقریبا تکراری و یکنواخت شده بود. تیر خلاص اما عدم حضور جناب خان به دلیل اختلافات صاحب شخصیت با برنامه بود که برنامه «خندوانه» را به سکوی پرتابی برای سلبریتی پروری تبدیل کرد. رویکردی که در آن ایام تلویزیون را به مانند یک بیمار درگیر سرطان کرده بود.

متاسفانه در فصل‌های بعد یعنی پنجم ، ششم ، هفتم و هشتم نیز، سازندگان «خندوانه» متوجه این خطا نشده و همچنان به سقوط برنامه دامن زدند. رامبد جوان متوجه نشد که دلیل افت کیفیت برنامه دقیقا همان نقطه قوت آن یعنی حضور افراد مشهور است و تلاش‌هایی مانند مسابقات خنداننده شو نیز تنها مانند یک مسکن عمل می‌کند چرا که همچنان وابسته به حضور مربیانی است که خود، سلبریتی هستند . شاید شبیه‌ترین رویداد تلویزیونی به برنامه «خندوانه» در روند افت کیفیت، سریال مردگان متحرک است. اثری که در ابتدا مولف بود و در انتها تنها برای بقا تلاش می‌کرد.

برنامه خندوانه تنها قربانی رویکرد سلبریتی پروری در تلویزیون نبود و حتی خود تلویزیون نیز در انتها قربانی این رویکرد شد. رویکردی که همچنان و علی‌رغم تمامی اتفاقات رسانه‌ای و حقیقی حول سلبریتی‌ها همچنان ادامه دارد.

با شروع برنامه «سیدخندان» مخاطبین شاهد برنامه‌ای بودند که از این رویکرد فاصله گرفته بود و علی‌رغم سادگی، رویکرد خودش را داشت. «سیدخندان» به مثابه یک شاهراه عمل کرده و توانست در ادامه و خیلی زود جای پای خود را محکم کند. البته که انتقادات جدی نیز به این برنامه وارد است.

برنامه «سید خندان»در ابتدا می‌بایست مخاطب خود را بهتر بشناسد. مخاطب برنامه «سیدخندان» جمع کوچکی از طرفداران طنزپردازان جبهه فرهنگی انقلاب نیست که تنها خواستار گونه‌ای خاص از طنز باشند. در تلویزیون با یک مخاطب 85 میلیونی طرف هستید که سلایق و علایق متفاوتی دارند و اگر رسانه ملی، رسانه‌ای برای ملت است باید تلاش کرد که برنامه‌های آن نیز برای تمامی ملت باشد نه برای بخشی از جامعه که بیشتر می‌شناسیم.

از طرف دیگر، برنامه «سیدخندان» باید دست به تولید ایده برای خودش بزند و از تکرار ایده‌های برنامه‌های دیگر به سر و شکل تازه دست بکشد. ذات تالیف برنامه‌های جذاب، ایده‌های نو و جذاب است نه همان دکتر کهنمویی در لباسی دیگر!

موضوع دیگر، تبدیل نشدن برنامه «سیدخندان» به شعبه دوم پاورقی است. برنامه پاورقی که بر اساس رویکرد پاسخ دادن به شبهات و مسائل به وجود آمده در فضای مجازی و شبکه‌های معاند توسط دشمن به زبان خود او به وجود آمده بود توانست با همین ایده ساده و تولید ساده‌ترش، خلأ رسانه‌ای عظیمی را پر کند. در «سیدخندان» اما رویکرد نباید درگیر اینگونه موضوعات باشد و برنامه باید مسیر خودش را برود. البته که با گذشت زمان و ورود ایده‌های جدیدتر بسیاری از این مشکلات در مسیر رفع شدن قرار خواهد گرفت.

در نهایت اما برنامه «سیدخندان» بیش از هرچیز باید از رویکرد سلبریتی پروری پرهیز کرده و مانند شاه راه سیدخندان، «سیدخندان» بماند. امید است که ورود نسل جدید از طنزپردازان و ایده‌های تازه، سرطان سلبریتی پروری که اکنون تلویزیون را به بن بست رسانده درمان کند.

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید