خانه خانه2 «سانسور حقیقت» نتیجه سرطان سلبریتی پروری

«سانسور حقیقت» نتیجه سرطان سلبریتی پروری

در سال‌های ابتدایی دهه 90 ، ایام به خوبی سپری می‌شد و با هر عکس و تیتر جدیدی از مذاکرات، عده‌ای به خیابان ریخته و با شعار «نون و پنیر و خاویار، ظریف فلانی رو بیار» شادی می‌کردند. بازیگرانی که با حمایت خود از یکی از نامزدهای انتخاباتی به پیروزی او کمک شایانی کرده بودند توسط همان عده مورد تشویق قرار گرفته و قراردادهای متعدد دولتی خود را نهایی می‌کردند. در این میان اما آنچه آشکار نبود تو خالی بودن این تبل پر سر و صدا بود.

به مرور و با آشکار شدن بخشی از حقایق، این بار سلبریتی‌ها وظیفه جدیدی داشتند؛ «سانسور حقیقت». از اواسط دهه نود و به مرور، رویکرد جدیدی در فضای رسانه‌ای و فرهنگی کشور تحت عنوان سلبریتی‌پروری به وجود آمد. رویکردی که در آن به جای داشتن برنامه یا ایده‌ای خاص و بدون ذره‌ای خلاقیت، آثار متعدد تصویری در قالب‌های سریال و فیلم و برنامه‌های تلوزیونی، شبکه نمایش خانگی، سینما و تلوزیون را اشباع کرد.

در آن ایام بلندگو دست زردها بود. هرچه حرف و برنامه سطحی‌تر و مبتذل‌تر ، بودجه و میزان حمایت بیشتر. از دل این اوضاع اما سر و کله سلبربتی‌های مجازی نیز خیلی زود پیدا شد. بازیگران سابق و سلبریتی‌های مبتذل اکنون هرچند در زرد بودن موفق بودند اما چه کسی می‌تواند در مسابقه مبتذل بودن، جوانان جویای شهرت و ثروت را شکست دهد؟

رویکرد سلبریتی‌پروری مانند یک غده سرطانی، بی سر و صدا به وجود آمد و بدون ذره‌ای جلب توجه و نشانه، بزرگ و بزرگ‌تر شد. زمانی که علائم این بیماری برای اولین بار ظهور کرد دیگر خیلی دیر شده بود. در التهابات آبان ماه سال 98، موجی از استوری‌ها و پست‌های اینستاگرام دامن‌گیر دولت شد و دولت که تازه با عواقب تصمیمات خود روبرو شده بود، صداوسیما را قربانی کرد. به نحوی که گویا این صداوسیما بوده که برای اولین بار در تاریخ سیاسی کشور با هواپیما بازیگر از این شهر به آن شهر برای میتینگ انتخاباتی می‌برده است.

اگر کمی به عقب‌تر برگردیم اولین بار که همان سلبریتی‌های به وجود آمده در دهه 90  علم اعتراض و ناسازگاری برداشتند زمانی بود که عوارض خروج از کشور افزایش یافت. این در حالی بود که این موضوع هیچگاه مورد بحث عموم جامعه نبوده و نیست. طبقه‌ای اجتماعی که در دهه 90 به رغم معافیت مالیاتی و بودجه‌های سرگردان دولتی در فضای سینما ثروتمند شده بودند و در ابتذال روز به روز پیشرفت می‌کردند سرانجام در فتنه پاییز 1401، عملا دست به حمایت علنی از براندازی کرده و در مقابل نظام ایستادند.

در این میان آنچه فراموش شد مصطفی صدر زاده‌ها بودند. آنهایی که شاخ غول شکستند و کیلومترها دورتر از وطن، جان خود را فدای میهن کردند و از حرم جمهوری اسلامی ایران دفاع. فراموش شده، مردان و زنانی بودند که در تنگ دستی، سردار شهیدشان را با شکوهی تاریخی، بدرقه کرده و در کنار یکدیگر، سختی‌ها را پشت سر گذاشتند. حذف شده، علی خلیلی ها و محمد محمدی ها بودند که در دفاع از ناموس شهید شدند و حذفشان ، فرزند شهید الداغی را یتیم کرد. آنچه که سانسور شد اما یک دهه عقب ماندگی اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بود که اکنون گریبان گیر کشور و مردم است.

سانسور شده، حقیقت است، حقیقتی که در میان گرد و غبار زرد و مبتذل سلبریتی‌ها همچنان ناپیدا است. برای حذف این معلول می‌بایست علت آن را درمان کرد؛ بیماری سلبریتی پروری. یماری که همچنان فضای فرهنگی و رسانه‌ای کشور را به خود آلوده نگه داشته و به این راحتی‌ها قابل درمان نیست.

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید