تمامی شبکهها و کانالهای تلویزیون و رادیو در حال پخش قرآن هستند. مردم، خسته از احیایی که دیشب در کنار مزار شهدا برای شفای امام برگزار کردند در حال استراحت هستند که شایعهها و اخبار متعدد دهان به دهان میچرخد و آنها را از خواب بیدار میکند. همه در مقابل تلویزیون منتظر جدیدترین اخبار هستند. محمد رضا حیاتی در مقابل دوربین حاضر میشود. در همان استودیو قدیمی خبر، با دیوار های سفید. پیراهن تیره او تضاد عجیبی با سفیدی دیوارهای استودیو ایجاد کرده است. گوینده خبر شروع به سخن گفتن میکند: «بسم الله الرحمن الرحیم، انا لله و انا الیه راجعون، روح بلند پیشوای مسلمانان و رهبر آزادگان جهان حضرت امام خمینی به ملکوت اعلی پیوست.»
در صبح روز یکشنبه 14 خرداد 1368، زمانی که محمد رضا حیاتی گوینده خبر صداوسیما، به طور رسمی خبر از فوت امام خمینی (ره) را داد برای همگان مشخص شد که اکنون جسم حضرت امام (ره) دیگر در میان ما نیست.با این حال روح و اندیشههای امام همچنان باقی است، اما آیا ما نیز همچنان در جبهههای فکری خود ایستادهایم؟ یا تنها حضور فیزیکی داریم؟
در دوران صدر اسلام و در زمان حیات پیامبر اکرم (ص)، همه چیز مشخص بود و استوار. جبهه خودی مسلمان بود و جبهه مقابل کفر. صفوف یاران پیامبر را مومنین تشکیل میدادند و در خط مقدم دشمن، کفار نفس میکشیدند. مسلمانان به ذکر الله شمشیر کشیده و کفار به نام ابلیس سر میبریدند. خطوط پر رنگ بود و جبههها مشخص. یاران در دور پیامبر حلقه میزدند و در سختیهای شعب ابیطالب همراه بودند. مساجد با یکدیگر ساخته میشد و تنها یک پیش نماز جلوی صفوف می ایستاد.
در زمان حضرت علی (ع) اما، ایام، ایام فتنهها بود و دسیسهها. یاران نماز شب میخواندند و اصحاب جمل نیز قرآن تلاوت میکردند. قاریان و حافظان شاخص با خوارج همنشین بودند و صحابه، قرآن ناطق را به پوستین منقوش به آیات قرآن میفروختند. یاران نه در دور یار، بلکه در بیت ابو موسی اشعری جمع میشدند. در آن ایام، مومنین و مسلمانان به مرور الک میشدند و روز به روز کمتر، تا جایی که عده آنانی که در دشت نینوا دور یار حلقه زده بودند از 72 نفر بیشتر نمیشد.
چه در زمان پیامبر (ص) و چه در روزگار علی(ع) ، اندیشه و روح اسلام یکی بود. این یاران بودند که قوه تشخیص را از دست داده و تنها حضور فیزیکی داشتند. در روزهای پایانی عمر حضرت علی (ع) زمانی که امیرالمونین بر منبر رفت و مردم را به یاد دوران صدر اسلام انداخت کسی برخواست و گفت که مگر تو پیامبری که ما آن انسانهای صدر اسلام باشیم؟ علی (ع) از منبر برخواست و با دلی شکسته قصد خروج از مسجد را کرد. کسی از میان جمعیت فریاد کشید که ای علی اگر مالک اینجا بود همچنان ما را در گرد تو جمع میکرد. امام اول شیعیان پاسخ داد: مالک که تنها برادر دینی شما بود اما من امام شما هستم!
روزگار اکنون ما بی شباهت به تاریخ اسلام نیست. به همان اندازه که در دوران امام خمینی (ره) خطوط مشخص و افراد استوار بودند اکنون گرد و غبار فتنهها و دسیسهها همه چیز را در هالهای ابهام قرار داده است. اکنون دیگر روزگار صدر انقلاب نبوده و ایام، ایام امام خامنه ای است. چه بسیار کسانی که اکنون در جبهه دشمن به سر میبرند و چه خواصی که در آغوش سران فتنه، تیتر روزنامهها میشوند. در این میان از حضور رهبری در نمایشگاه کتاب، خبر دروغین خرید چند کتاب توسط ایشان مطرح می شود در حالی که در همان روز در پاسخ به درخواست آقای علمی، مدیر نشر سخن که خواسته بود برای مهار قیمت کاغذ اقدامی انجام شود میگویند: «در این حوزه از دست من [دیگر] کاری بر نمیآید! زبانم کار میکند که آن هم… کار با این آقایان است!»
کجاست حجربن عدی که گریبان پاره کند و بر کوتاهیها گله کند؟ کجاست عمار که بر ضعفهای فرهنگی که چهره رهبری را وارونه نشان میدهد، چاره کند؟ کجاست مالک تا خواص ظاهرالصلاح را به زیر کشید و آنها را رسوا کند؟
روح امام در بیت رهبری نفس میکشد، نه در مرقد چند ده میلیاردی اش. نه در انتشاراتها و سازمانهای متعددی که به نام اوست. روح امام جایی در همین نزدیکی است. در حسینیه امام خمینی. در میان مردم، بر صندلی سادهای تکیه میزند و سخن میگوید برای سلیمانیها. آنهایی که یاران اسلام در ایام امیرالمونین هستند، آری، به راستی که یاران سید علی همان یاران علی(ع) هستند.