خانه یادداشت در غم غربت شاهنامه/ جای اقتباس در سینمای ایران کجاست؟

در غم غربت شاهنامه/ جای اقتباس در سینمای ایران کجاست؟

آندری ساپکوفسکی نویسنده لهستانی اولین بار برای شرکت در مسابقه داستان‌های علمی-تخیلی مجله فانتزی لهستانی با نام فانتاستیکا و کاملا به صورت تفننی داستانی ویچر را خلق کرد. در آن روزگار او گمان نمی‌کرد که در آینده‌ای نزدیک این داستان تبدیل به یکی از دستاوردهای فرهنگی کشورش شده و بتواند تا این حد در سراسر جهان شناخته شود.

داستان ویچر، هرچند که در جلدهای متعددی ادامه پیدا کرد اما پرداخت دیگر هنرمندان لهستانی در زمینه ویدئو گیم توانست این داستان‌ها را در مقیاس بین المللی مشهور کند. استدیو لهستانی سی‌دی پراجکت، توانست در سال 2007 با ساخت یک ویدئوگیم بر اساس شخصیت اصلی داستان‌های ویچر، ویدئو گیمی به همین نام خلق کند و تا سال 2015 ، علاوه بر ساخت دو عنوان اصلی دیگر، جایزه بهترین بازی ویدئویی سال را نیز کسب کند.

در ادامه و در سال 2019، سرویس ویدئویی نتفلیکس، اولین فصل از سریال ویچر که بر اساس کتب آندری ساپکوفسکی نویسنده لهستانی بود را عرضه کرد که تا امروز نیز ادامه دارد.

تمامی این پرداخت‌ها به داستانی که در برابر دیگر داستان‌های به اصطلاح فانتزی، از توان ادبی بالایی نیز برخوردار نیست توانست این اثر را در سطح بالایی ارائه کند و میلیاردها دلار برای لهستان درآمد تولید کند. درآمدی که علاوه بر ارزش مالی، به صادرات فرهنگی نیز برای کشور لهستان منجر شده است.

داستان ویچر و اتفاقات پیرامون آن، مثال خوبی است برای پرداخت به این موضوع که چرا تا به امروز هیچ اثری در سینما و تلوزیون ایران به طور جدی به یکی از مهم‌ترین کتب اساطیری در جهان یعنی شاهنامه فردوسی نپرداخته است. کتابی که بسیاری از نویسندگان و هنرمندان جهان مانند فرانسیس فورد کوپولا و جرج آر. آر. مارتین آن را منبع الهام خود معرفی کرده‌اند.

عدم توجه به آثار مکتوب و تولیدات اقتباسی در سینما و تلوزیون به حدی است که شاید بتوان گفت در هیچ جای جهان در سینمایی با این مقیاس تولیدات در سال، اینقدر آثار اقتباسی از درصد پایینی بهره مند نیست. موضوعی که شاید بتوان در پاسخ به چرایی آن تنها نگاهی به آثار تولید شده شاخص در هر سال انداخت.

بخش قابل توجهی از آثار ساخته شده در هر سال سینمای ایران، مربوط به آثاری است که تنها با لکه‌دار کردن نام ژانر کمدی، اثری مبتذل و فسیلی را بر پرده سینما ارائه می‌کنند. آثاری که تنها در تلاشند تا با بهره‌گیری از موضوعات زرد و سخیف، برای خود مخاطب جذب کرده و فروش خود را افزایش دهند.

دیگر تولیدات نیز مربوط به جشنواره‌های غربی بوده و سفارشات آنها را پیاده می‌کند تا جایی که مخاطب ایرانی با تعجب، سه کام حبسی گرفته و محل وقوع اینگونه حوادث اجتماعی را جویا می‌شود. ته مانده این آثار نیز، فیلم‌هایی است که با بودجه نهادهای انقلابی ساخته شده و به دلیل عدم توجه توسط سایر نهادهای فرهنگی بر روی پرده سینما غریب می‌ماند. حال در این میان چه جانی برای این سینمای دست و پا شکسته مانده است تا سراغ اقتباس رود؟ آن هم اقتباس از اثری مانند شاهنامه فردوسی.

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید