تعبیر وارونۀ یک رؤیا
بعد از رحلت امام خمینی (ره) دولتی روی کار آمد که میراثدار خرابیهای جنگ بود. خرابیهایی که چیزی در حدود هزار میلیارد دلار برآورد شده بود. رقمی که از ویرانیهای جنگ وحشتناکتر بود. باید فکری بهحال مناطق ویران شدۀ جنگی میشد. در کنار ویرانیهای جنگ، اقتصاد مریضی که دچار رکود بود؛ کار را برای دولت «علیاکبر هاشمیرفسنجانی» سخت میکرد. مردی که از ابتدای انقلاب در مناصب مهمی بود؛ از شورای عالی انقلاب گرفته تا ریاست مجلس و فرماندهی جنگ. مردی که در سال 67، نقش مؤثری در پذیرش قطعنامۀ 598 داشت، حالا با شروع دولتش، باید فصلی نو در سیاست را آغاز میکرد. سیاستی که با دولت قبلی 180درجه تفاوت داشت. در دولت قبل، نظارت شدید نهادهای دولتی بر بازار و اقتصاد دولتی رواج داشت؛ ولی حالا هاشمی رفسنجانی به فکر اقتصاد آزاد افتاده بود. هاشمی در سر رؤیای سازندگی را می پروارند. رؤیایی که تا سالها او را با این نام میشناختند؛ سردار سازندگی!
روز 26 مرداد سال 68 آغاز دوران جدیدی در تاریخ انقلاب بود. علیاکبر هاشمی رفسنجانی سکاندار مهمترین پست اجرایی در جمهوری اسلامی شد. دولتی که در ابتدا، میراثدار شرایط سختی بود. خزانۀ خالی کشور و خرابیهای جنگ، کار را برای دولتِ جدید سخت کرده بود. اقتصاد نفتی و وابستگی بیشازحد به نفت، بلای جان دولت روحانی شد. نفت در پایینترین حد قیمت خود بود؛ بشکهای پنج تا هشت دلار. شرایط منطقه بعد از حملۀ صدام به کویت و به تعاقب آن حملۀ آمریکا به عراق، یکی از عوامل پایینآمدن قیمت نفت بود. در این شرایط، هاشمی باید کشور را اداره میکرد. هاشمی در شرایط سختی بود؛ و گاهوبیگاه در خطبههای نماز جمعه شرایط بد اقتصادی را میراث دولت قبل اعلام میکرد!
«شورش علیه سازندگی» مستندی است که به یکی از حساسترین برهههای تاریخ ایران میپردازد. برههای که از سال 68 آغاز شد و تا سال 76 ادامه داشت. دوران سازندگی به فرماندهی سردار سازندگی. سردار سازندگی لقب اکبر هاشمیرفسنجانی بود. مردی که نقش مهمی در تاریخ انقلاب اسلامی ایران بازی کرد. مستند بیشتر به تبعات سیاست اقتصادی دولت سازندگی میپردازد. دورانی که مثل ماهعسل شروع شد ولی پایانش از هر تلخیای، تلختر بود. در دوران سازندگی، تعدیل اقتصادی اجرا شد. یعنی اعتقادِ دولت به بازار آزاد و اقتصاد غیردولتی. دورانی که از آن، بهخاطر تغییر زیرساختهای اقتصادی، به جراحی اقتصادی یاد میشود. جراحیای که بدون درد و خونریزی هم نبود!
یکی از ویژگیهای ذاتی انسان، نسیان و فراموشی است؛ اما هاشمی رفسنجانی خیلی زود شعارها و آرمانهای انقلابیاش را از یاد برد. آرمانهایی که بر حمایت از مستضعفین تأکید داشت. حالا در دورۀ سازندگی، بعضیها در خیابانهای شهر مانور تجمل میدادند. اگرچه هاشمی سخت بر رفاه اجتماعی اعتقاد داشتند؛ اما آنچه در حقیقت اتفاق افتاد، با رفاه اجتماعی کیلومترها فاصله داشت. سازندگی بعد از جنگ، به جراحی میمانست؛ جراحی بزرگ اقتصادی. بعضیها اعتقاد داشتند که جراحی بدون خونریزی و جراحت نمیشود. این ایده در هرجایی هم که جواب میداد، در ایران بعد از انقلاب، عملی نبود.
در مستند «شورش علیه سازندگی»، کارگردان سعی کرده با افراد مختلف از طیفهای متفاوت، گفتوگو کند. برای همین نمیتوان ادعا کرد که این مستند، یکطرفه به قاضی رفته و سعی در جانبداری دارد. برای رعایت امانتداری، کارگردان با افراد مختلفی ازجمله «محمد هاشمی»؛ برادر آیتالله هاشمی، «احمد توکلی»؛ رقیب انتخاباتی او، «مرتضی الویری»؛ مشاور هاشمی، «علی جنتی»؛ استاندار خراسان در دولت هاشمی و دکتر «فرشاد مؤمنی» مصاحبه کرده است. افرادی که یا از نزدیک با هاشمی در ارتباط بودهاند یا رقیب او یا در دولتش مسئولیت داشتهاند یا آگاه به علم اقتصادی هستند. برای همین مستند دچار شعارزدگی نمیشود و روایت خطسیر خوبی دارد.
سیاستهای اقتصادی دولت هاشمی، بعد از دو سال مثل دُمَلی چرکین، سر باز کرد. تورم افسارگسیخته در حد پنجاه درصد، شرایط بد اقتصادی، نقدینگی بالا و فاصلۀ طبقاتیِ بالا، باعث بهوجودآمدن التهابات اجتماعی شد. مردم تحمل شرایط بد اقتصادی را داشتند؛ این را در زمان جنگ تحمیلی نشان دادند. مردم در کنار دولت بودند چون خبری از مانور تجمل نبود. دوران سازندگی و جراحی اقتصادی باعث بهوجودآمدن طبقات نوکسیه و فساد اقتصادی شد. مردم دیگر تحمل فساد اقتصادی را نداشتند. برای همین شورشهایی در شهرهای مختلف از مشهد گرفته تا اسلامشهر اتفاق افتاد. شورشی که در جواب به شرایط بد اقتصادی بود. درواقع حرف مستند «شورش علیه سازندگی» غفلت دولتی است که با رؤیای سازندگی از طبقات مستضعفین غفلت کرد. غفلت از مردم، منجر به شورشهای اجتماعی در دهۀ هفتاد شد. شورشی که تعبیر وارونۀ یک رؤیا بود؛ رؤیای سازندگی.