خانه نقد یادداشتی بر مستند ترینیتی - چرا این‌قدر دیر؟!

یادداشتی بر مستند ترینیتی – چرا این‌قدر دیر؟!

اولین فیلم، ساختۀ مصطفی حریری بود. اولین باری بود که آن را می‌دیدم. داخل دفتر یک روزنامه بودیم. مستندی در مورد پایان جنگ و پذیرش قطعنامه. فیلم خوبی بود؛ اما وقتی دیدمش حالم بد شد. بگذریم از اینکه من و حریری چه دعوایی کردیم!؟ به‌خاطر واقعیت‌هایی از جنگ که در این مستند بیان شده بود؛ اما واقعیت‌هایی که بر حقیقت‌هایی از دفاع مقدس سایۀ تردید انداخته بود و کمرنگ‌شان کرده بود. من می‌گفتم، ما حتی یک روز هم در جنگ پشیمان نیستیم و حریری بندۀ خدا می‌گفت، بله نیستیم؛ اما بدانیم چه خبر بوده و پشیمان نباشیم! دوباره من می‌گفتم، بله باید بدانیم؛ اما همچنین باید بدانیم و خیالمان راحت باشد که این جنس دانستن‌ها آدم و رسانه پای کار خودش را زیاد دارد. به ما چه که بار اینها را برداریم!؟ هر کسی یار خودش، بار خودش… . باز حریری بندۀ خدا می‌گفت، بد و خوبش، بارِ بار ماست. وگرنه آنهایی که تو می‌گویی، کارشان برداشتن بار نیست؛ سوار شدن روی بار است. نهایتاً اگر کار بالا می‌گرفت، هیچ‌کس در دفتر نمانده بود که بینمان آتش‌بس اعلام کند! جام‌زهر را پنجاه، پنجاه ریختیم داخل نسکافه‌هایمان و با کمی شکر خوردیم و همان پذیرش قطعنامه را دوباره پذیرفتیم؛ بگذریم!

اولین باری بود که متوجه این نکته شدم؛ یعنی همین‌که، چطور ممکن است یک فیلم خیلی خوب باشد، اما حال آدم را خیلی بد کند! (چیزی که پس از آن، مخصوصاً در جشنوارهای دوره‌های مختلف عمار زیاد برایم تکرار شد و می‌شود). اساساً برخی از فیلم‌ها وقتی خوب است که حال آدم را بگیرد! یعنی اصلاً این‌جور فیلم‌ها را می‌سازند که حال یکی مثل بنده را خراب کنند!

اولین باری بود که متوجه شدم «انجمن عقلا» ماجرایش چقدر جدی‌تر از این حرف‌ها بوده و از چه سالی در مورد تداوم جنگ تردید داشته‌اند، اعضای اصلی‌شان چه کسانی بودند و دلایل اصلی‌شان برای چنین مواضعی چه بوده و در چه مقطعی امام دستور می‌دهد بساط این جلسه را جمع کنند.

اولین باری بود که نوع مصاحبه‌کردن دکتر روحانی را می‌دیدم و دیده بودم. چند سال گذشت و انتخابات دورۀ یازدهم فرارسید. ان زمان هم به اطرافیان گفتم که شانس اول پیروزی انتخابات دکتر روحانی است. باوجوداینکه می‌دانستم دکتر روحانی رأی خواهد آورد، عصر آن روزی که پیروزی ایشان اعلام شد، حالم خیلی بد بود. می‌دانستم پیروز می‌شوند، اما نه با آن وضع و کیفیت! این‌طوری که عده‌ای از طرفداران ایشان به کوچه و خیابان‌ها ریخته و برای اولین‌بار، در جشن پیروزی یک کاندید ریاست جمهوری، علناً مشروب بخورند و برقصند! یا فکر نمی‌کردم که آن انتخابات تبدیل به رفراندوم پروندۀ هسته‌ای شود. اصلاً نه حال و حوصلۀ بحث‌های اصلاح‌طلبی و اصولگرایی را دارم و نه اهمیتی دارد. شکل دادن این دوگانه‌های کاذب و توهمی، قاعدۀ کار سیاسی و سیاست‌بازی است. آدم‌ها فطرتاً بلاتکلیفی را دوست ندارند. بخش زیادی از ماهیت پرسپولیسی یا استقلالی شدن همین است. همین چیزی که در اصلاح‌طلبی و اصولگرایی هم هست. همین‌که «همه جا قرمزته» و تکلیف من مشخص است!

آدم‌های بلاتکلیف این روزگار، به خاطر فرار از همین درد بلاتکلیفی در زندگی واقعی‌ست که پناه می‌برند به چیزهایی مثل فوتبال. قبلاً توضیح داده بودم که چرا هر مصیبتی می‌کشیم، از نتیجه‌گرایی است. اصلاً یکی از تفاوت‌های اصلی «سیاه‌نمایی» و «نقد درون گفتمانی سازنده و عدالت‌خواه» در مستندسازی و باقی کارهای رسانه‌ای، تفاوت بین همین نتیجه‌گرایی و تکلیف‌گرایی است. در عالم سیاست هم همین نتیجه‌گراها بودند که چندین سال مذاکرات بی‌نتیجه، دشوار و سرکاری دیپلماسی را در کاسۀ این مردم گذاشتند! نتیجه‌گراها فقط می‌خواهند فیلمشان گل کند؛ حزبشان رأی بیاورد؛ اراجیفشان ضریب رسانه‌ای بگیرد.  یکی از بدترین مصیبت‌های روز قیامت، همین بلاتکلیفی است. در روایتی شنیده‌ام که اهل محشر آرزو می‌کنند که کاش دوزخی شوند، اما از این بلاتکلیفی نجات پیدا کنند!

من حدس می‌زدم که دکتر روحانی پیروز انتخابات باشد؛ اما گمان نمی‌کردم با این شعار: «چرخ سانتریفیوژها باید بچرخد ولی چرخ کارخانه‌ها هم باید بچرخد»! نمی‌دانم چرا هنوز هم خیلی از تحلیلگران سیاسی، متوجه اصل معنای این جمله نمی‌شوند؟! معنی اصلی این شعار، تبدیل‌کردن انتخابات به رفراندوم پروندۀ هسته‌ای نیست. چون ادعای این رفراندوم، مثل ده‌ها ادعای دیگر، فقط یک سوءاستفاده وقیحانه از شرایط است! (چندین سال است که بعد از هر انتخابات، یک عده از این طرف و یک سری از آن‌طرف شروع می‌کنند به تفسیر نتایج آن، به نفع توهمات خودشان!) انتخابات یازدهم، واقعاً رفراندوم هسته‌ای نبود. زیرا هنوز هم بخش عمده‌ای از افکار عمومی ما، بود و نبود انرژی هسته‌ای برایشان مهم نیست!

 اهمیت پروندۀ هسته‌ای در افکار عمومی، به‌خاطر تصور غلطی است که از ارتباط آن با پایین و بالا شدن قیمت دلار دارند. اصلاً کاش واقعاً پروندۀ هسته‌ای را به رفراندوم بگذارند! یک ماه وقت بدهند که موافقان و مخالفان در رسانه‌ها صحبت کنند و بعد از مردم رأی‌گیری کنند. هنوز هم خیلی‌ها متوجه نیستند که اهمیت پروندۀ هسته‌ای ایران، به‌مراتب مهم‌تر از این است که چه کسانی بناست رئیس‌جمهور شوند! من واقعاً نمی‌دانم پروندۀ هسته‌ای ایران، چه ربطی به اصولگرایی و اصلاح‌طلبی دارد؟! اصلاً شما فرض کن، بنا شده بین شهید رجایی و فتحعلی شاه قاجار انتخابات برگزار شود! کدامشان رأی بیاورد، مردم دیگر آب نمی‌خورند و از برق استفاده نمی‌کنند؟!

آیا فتحعلی‌شاه قاجار رئیس‌جمهور شود، مردم به جای آب، گازوئیل می‌نوشند؟ یا اگر شهید رجایی دوباره رئیس‌جمهور شود، مردم شب‌ها به‌جای چراغ مهتابی، هالۀ نور روشن می‌کنند؟! چطور ممکن است بزرگترین قدرت‌های جهان، در طول حدود ده، پانزده سال، خبره‌ترین دیپلمات‌های خود را مسئول یک پرونده کنند، اما مردم ما هنوز هم ندانند که ماجرای انرژی هسته‌ای چیست؟! فکر می‌کنید اسرائیل چند میلیون متر مکعب آب از انرژی و صنعت هسته‌ای تولید می‌کند؟ حدس می‌زنید همین نیروگاه کوچک و معمولی بوشهر، در طول همین چند سالی که نصفه و نیمه به راه افتاده، چند میلیون بشکۀ نفت صرفه‌جویی کرده است؟ چرا باید مستندهایی مثل «ترینیتی» الآن ساخته شود؟! چرا اینقدر دیر؟!

البته همین امروز هم که ساخته شده، چرا نباید حداقل هفتاد میلیون نفر از ایرانی‌های معاصر، آن را نبینند؟ آن هم فیلمی که یک ریال هزینۀ تصویربرداری نداشته! فقط یک متن نریشن درست و به‌جا، به اضافۀ انتخاب و گزینش یک سری تصاویر آرشیوی معمولی و مطالعۀ یکی از ویژه‌نامه‌های چند شماره پیش مجله راه. تبدیل به فیلمی شده که هر کس آن را نبیند، ضرر کرده است!

«چرخ سانتریوفوژها بچرخد» چه تضادی دارد با اینکه «چرخ کارخانه‌ها هم بچرخد»؟! اصلاً چه کسی گفته یا دیده که بین چرخ سانتریوفوژها و کارخانه‌ها نوعی از رابطۀ «این یا آن» وجود داشته؟! مگر کارخانه‌های مربوط به صنعت هسته‌ای به‌جای چرخ، از سیبیل بابایشان استفاده می‌کنند!؟ خوب اینها هم کلی چرخ دارند و برای خودشان داشتند می‌چرخیدند! اصل مطلب این است که بدون تکنولوژی‌های مختلف هسته‌ای، چرخ بخش عمده‌ای از کارخانه‌های واقعی معاصر، اصلاً ممکن نیست که بچرخد! چون نسبت تکنولوژی هسته‌ای به باقی تکنولوژی‌ها، مثل ورزش دو میدانی به باقی ورزش‌هاست. (حالا شاید ورزش دو میدانی مادر ورزش‌ها باشد و تکنولوژی هسته‌ای عمه تکنولوژی‌ها! وقتی آسیب ببیند، چه فرقی می‌کند؟!) 

تکنولوژی هسته‌ای ایران واقعاً حیف بود و حیف است که تعطیل شود و بماند. هر بار یاد این ماجرا می‌افتم حالم بد می‌شود.

اولین باریست که از محدودیت کلمات یک یادداشت گلایه ندارم… والسلام

مستند «ترینیتی»، ابتدا به مضرات انرژی هسته‌ای پرداخته سپس به فواید آن می‌پردازد و دلیل سنگ‌اندازی‌های آمریکا و اسرائیل در پرونده هسته‌ای ایران را نه ساخت بمب اتمی بلکه پیشرفت ایران در زمینه‌های مختلف با استفاده از انرژی هسته‌ای می‌داند.

  • پس از آن‌که دانشمندی به نام «ماری کوری»، عنصر «رادیوم» را کشف می‌کند، عده‌ای فرصت‌طلب با دست‌مایه قراردادن این عنصر، شروع به سودجویی از آن در صنایع غذایی و لوازم آرایشی می‌کنند. زمان می‌گذرد و بشر به کاربردهای متعدد انرژی هسته‌ای حاصل از رادیوم دست می‌یابد و در این میان، کشورهای زورگو از این نعمت الهی برای سلطه‌گری بهره می‌برند…

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید