محمدرضا حاجی غلامی، فیلمسازی است که در این سالها با فیلمهایش ما را به دل شهر تاریخی یزد برده است، او که در کارنامهاش اثر بلند «لکنت» و فیلمهای کوتاه «سلام» و «جمعهگل» با موضوع مدافعان حرم را دارد.
آخرین اثر او با عنوان «آبیکمرنگ» نیز با حال و هوای فرزندان مدافع حرم است، «آبی کمرنگ»، روایتگر دوستی دو دانشآموز است که پدر یکی از آنها شهید مدافع حرم و پدر دیگری در زندان است.
به بهانه آخرین اثر محمدرضا حاجی غلامی با او گفت و گو رده ایم که در ادامه می خوانیم:
کار شما بهنوعی دنباله دو کار قبلی است، از ابتدای کار، چنین طرحی داشتید؟
هر سه فیلم کوتاه «سلام»، «جمعهگل» و «آبی کمرنگ» در یزد و با بازی بازیگران یزدی برای مخاطب کودک و نوجوان و در یک لحن مشترک ساخته شده است.
قصه ساخت «آبی کمرنگ» اینگونه بود که پس از ساخت فیلمهای «سلام» و «جمعهگل»، آقای اسدی تهیه کننده کار، پیشنهاد ساخت یک فیلم دیگر با موضوع مدافعان حرم و با لحن کارهای قبلی به من داد و بحمدلله، با همکاری دوستان طرحی به نام «پالتو» به نگارش درآمده بود که به ما واگذار شد.
پس از بازنویسی تبدیل به فیلمنامه «آبی کمرنگ» شد. بهدلیل محدودیتهای پیشِ رو، کل پروسه از بازنویسی تا پایان تولید را در یک ماه انجام دادیم، شايد اگر به دلیل شرايط زماني دچار محدودیت نمیشدیم، میتوانستیم کار را به صورت بهتر ارائه کنیم.
البته خودم از کار ساخته شده در در اين زمان محدود، راضی هستم و بهنظرم اگر این کار، امروز ساخته نميشد بعيد بود وقت ديگري به تولید برسد.

ما در فیلم با دو پدر مواجه هستیم که حضور ندارند، این کار با چه هدفی صورت گرفت؟
جامعهای را میتوان جامعهای پویا نامید که در آن مسؤلیتها تقسیم شوند، من در فیلم به دنبال طرح این مسئله بودم که وقتی جوانانی با ايثار و شهادت براي دفاع از كشور جانشان را به خطر میاندازند، چرا بايد مدیرانی در حوزههای دیگر مسئولیتهای خود را به درستی انجام ندهند تا کشور از لحاظ اقتصادی و اجتماعی دچار آسیب شود؟
اگر هر کدام از گروهها مسئولیتشان را به خوبی، انجام ندهند، ارزشها دچار اختلال ميشود و جامعهای که با تقدیم شهدای بسیاری در مسیر امنیت تا این میزان، زنده و پویاست و چنین جانانه از خاکش دفاع میکند، ممکن است دچار معضلات اجتماعي و معیشتی شود.
با فیلم «آبی کمرنگ» در یک بستر ساده و کودکانه به دنبال بازگو کردن اهمیت پذیرش مسئولیت بودم، قصهای برای کودکان و هشداری برای بزرگترها، قصهای که در انتهایش مادر با تمام سختيها در جهت حفظ خانواده به نمايندگي از پدر تمام قد ایستاده است.

بسیاری از فیلمسازان، کار در شهرستان را بهدلیل نبود امکانات و عوامل خوب رها میکنند، اما شما چند کار خوب در یزد ساختید، دلیل این اتفاق رو در چه میدانید؟
در فیلم کوتاه «سلام»، يك حركت خوبي را شروع كرديم و در بافت بومي يزد، با كمترين امكانات و با لهجه شيرين يزدی فيلمي توليد کردیم كه مردم در نقاط مختلف کشور با آن ارتباط برقرار كردند و این موفقيت اعتمادبهنفس ما را بيشتر كرد و همین مسیر را ادامه دادیم.
امروز اگر کسی در شهرستان، معطل تجهیزات و عوامل باشد و بگوید نمیشود کار کرد، دچار خودباختگي است، در گذشته، واقعاً امكانات فقط در تهران متمركز بود، اما امروز با پيشرفت تكنولوژي و وجود ابزارهاي سبكتر در زمینه فيلمسازي و راههاي زياد آموزش و در دسترس بودن فيلمهاي روز دنیا، شرایط برای فیلمسازی در هر جای ایران، سهل الوصول است.
به نظرم فيلمسازان در شهرهاي مختلف بايد بدانند جايی را که در آن زندگي میکنند و نفس كشيدهاند، بهتر ميشناسند و فيلم خوب، فيلمي است كه به واقعيت نزديكتر باشد و البته تنوع فرهنگی در ایران، سرمایهای است که نباید از آن غفلت کرد.
نبايد فيلمها مثل هم شوند و این مسئله در لوكيشن و معماري خلاصه نمیشود بلکه باید لايههاي مختلف فرهنگي و اجتماعي را هم مدنظر قرار داد.