عراق، سرزمینی پر رمز و راز و پر ماجراست. سرزمینی که به گواه تاریخ محل اتفاقات مهم در درون خود بوده است. خاک عراق، مکان مقدسی است که مرقد شش امام از 12 امام شیعه در آن قرار دارد و ازلحاظ معنوی اهمیت فراوانی نزد شیعیان است.
ازلحاظ سیاسی و اقتصادی باتوجه به موقعیت جغرافیایی ویژه و منابع نفتی و زیرزمینیای که دارد، لقمۀ چربی برای بیگانگان محسوب میشود تا این سرزمین را در جنگها و مصیبتهای فراوان گرفتار کنند. از طرفی صدام حسین، آخرین روزهای خود را سپری میکرد و زمزمههای بیمصرفشدن این عروسک خیمه شب بازی به گوش رسیده بود. یانکیها بعد از افغانستان، دنبال ماجراجویی جدیدی در این منطقه بودند و عراق بهترین کشور به دلایل گوناگون سیاسی، اقتصادی و استراتژیک برای آنها بود.
رژیم بعث و صدام زودتر از آنچهکه در فکر یانکیها بود، سقوط کرد و سرزمینی که هزارها راز در دل خود داشت، این بار زیر پوتینها و چرخهای شنی تانکهای آمریکاییها، انگلیسیها و… مورد اشغال قرار گرفت. آنها شانس آوردند که مردم عراق دل خوشی از صدام نداشتند و تصمیم گرفتند بیطرفانه به سقوط این دیکتاتوری بنشینند که مصائب زیادی برسرشان آورده بود و بالاخره صدام با تمام قدرتی که داشت، سقوط کرد و با ذلت فراوان به دیار باقی شتافت.
آنگاه مردم عراق ماندند با کشوری که با کمترین هزینهای مورد اشغال اروپاییها و آمریکاییها قرار گرفته بود. اجتماع شیعیان، اهل سنت، کردها و سایر اقلیتهای دینی در این کشور، کار را برای تشکیل حکومتی واحد سخت کرده بود؛ ولی آمریکاییها در مسئلۀ عراق دچار اشتباه فاحشی شدند و آنطور که پیشبینی میکردند کار پیش نرفت.
آنها فکر میکردند همانطور که بهراحتی وارد عراق شدهاند، به همان راحتی هم میتوانند جایِ پایِ خود را سفت کنند. غافل از اینکه جوانان عراقی، جوانانی اهل مبارزه و جهاد هستند. برای آنها اگر مسئلهای هدف قرار بگیرد با غیرت فراوان، وارد میدان میشوند. جوان عراقی اگر صبرش لبریز شود بهراحتی نمیتوان جلوی او را گرفت. آنها دیگر تحمل عروسکی دستنشانده را نداشتند. این شد که جمعیت جهادگری به رهبری «مقتدی صدر» علیه آمریکا وارد جنگ شد.
یانکیها در مذاکره، مقتدی صدر را راضی به آتش بست کردند؛ ولی قیس خزعلی به همراه گروه «عصائب اهل حق» حزب الله عزم را جزم کرده بودند تا اخراج یانکیهای اشغالگر و همراهان آنها به مبارزه ادامه بدهند و این تازه آغاز ماجرای پیچیدهای بود که در نهایت، آمریکایی را در باتلاق عراق فرو برد و در نهایت با ذلت فراوان راضی به ترک عراق شدند.
حیدر معمور، در مستند شیون یانکیها به بررسی ورود آمریکاییها به عراق و خروج آنها از عراق میپردازد.
ازجمله نقاط قوت این مستند به موارد زیر میتوان اشاره کرد:
افتتاحیه مناسب
فیلم با پرواز بالگرد در آسمان عراق شروع میشود؛ بههمراه نریشنی که به سقوط صدام اشاره دارد و در چند دقیقه شرایط سقوط صدام برای ببینده روشن میشود. در انتهای این قسمت، نام قیس خزعلی و گروهش بهعنوان مبارزان با اشغالگران معرفی میشوند. مخاطب در این قسمت فیلم متوجه میشود که قرار است فیلمی در رابطه با گروه مبارز با اشغالگران را ببیند و درمورد افرادی چون قیس خزعلی قرار است اطلاعاتی کسب کند. این اولین دلیل برای مخاطب است که مستند را جدی بگیرد و آن را نگاه کند.
کشش در داستان مستند
ماجرای گروه عصائب و قیس، داستانی است که با روایت مناسب در این مستند طوری به نمایش در آمده بود که مخاطب این مستند، میخکوب پای آن مینشیند تا بتواند بهخوبی اتفاقات را رصد کند. به معنای دیگر کارگردان و فیلمساز بهخوبی توانستهاند با مستند خود، شور هیجان پیگیری ادامه داستان را به مخاطب خود منتقل کنند و این مورد را میتوان یک نکتۀ قوی و عالی در نظر گرفت. مخاطب با قیس همراه میشود و داستان را ادامه میدهد.
استفاده از تصاویر مناسب
استفادۀ بهجا از فیلمها و تصاویر آرشیوی که میتوان آن را از نکات قوی در مستند شیون یانکیها به شمار آورد. نشان دادن حفظ پرچم صاحبالزمان(عج) روی دکل برق و دستگیری مور ازجمله این تصاویر است. این تصاویر همزمان با نریشن یا صدای مصاحبه، کمک فراوانی برای انتقال پیام دارد. هرچند در چند مورد این قاعده رعایت نشده و بهطور مثال درزمانی که در مورد شهید صدر و ارتباط قیس خزعلی با ایشان حرفی به میان آمده، بهتر بود فیلم یا تصویری از شهید صدر را میدیدیم.
استفاده از کادر مناسب
کارگردان بهخوبی نقاط طلایی را میشناسد و قابها و تصاویری که انتخاب میکند گواه بر این مطلب است.
استفاده از موسیقی متناسب
موسیقی، خود به تنهایی میتواند فضای مستند را تقویت کند. استفاده از موسیقی زیبا و متناسب، یکی دیگر از موارد مثبت مستند بهشمار میرود. موسیقی حماسی که روح حماسه و جهاد و مبارزه را زنده میکردند.
البته نقایصی هم در کار دیده میشود، که عبارتاند از:
در مصاحبه فقط از یک نفر استفاده شده بود:
بهتر بود برای معرفی گروه، غیر از قیس خزعلی از افراد دیگری هم استفاده میشد. مثلاً برادران او در قم یا دیگر افراد گروه مخصوصاً زمانی که خزعلی در زندان گرفتار بود برای خبر از اقدامات برای آزادی فرد دیگری هم صحبت میکرد. البته احتمال این هست که به دلایل امنیتی این کار میسر نشده باشد که با توجه به فعال بودن این گروه این دلیل قابل قبول است.
عدم پخش مصاحبه آمریکاییها و انگلیسیها:
بهتر بود در مستند از طرف مقابل هم مصاحبههایی پخش میشد مثلاً زمانی که مور به گروگان گرفته شده بود بهتر این بود واکنشها به تصویر کشیده میشد یا آنکه مصاحبه او بعد از آزادی هم پخش میشد.
عدم وجود تصاویر تأییدی:
در فیلم چندجا از عماد مغنیه و سیدحسن نصرالله نقلقولی بر تأیید و تعریف از این گروه را شنیدیم که این اگر تصاویری از این دو بزرگوار در فیلم بود، کار بهتر و اثرگذارتر صورت میگرفت.
عدم تناسب موضوعات:
بخش مربوط به داعش و مبارزه با این گروه، کمی از مستند را در برگرفته بود. البته این در حالتی درست هست که مستند در مورد فعالیت گروه عصائب بود ولی با توجه به اسم مستند به نظر میرسد که این حرف درست نیست و باید بعد از پایان اشغالگری آمریکا مستند تمام میشد؛ پس مطرح کردن بحث داعش درست نبود.
درنهایت باید این مطلب را گفت که از زمان جنگ عراق با آمریکا و نابودی صدام تا به امروز، شناخت آنچنانی از گروههای مبارز در عراق برای ما ایرانیها وجود ندارد و هنوز ذهنیت ما از عراقیها همان نیروی متجاوزی است که 8 سال به کشور ما هجوم آوردند و بهترین جوانان ما را گرفتند. درحالیکه باید با تولید و پخش چنین مستندهایی نشان داد که مردم عراق، برادران ما هستند و آنها کمتر از ما از صدام رنج نکشیدهاند. این مطلب باید نشان داده شود که همین عراقیها حتی در زمان جنگ با ایران از جبههها یا فرار میکردند یا اینکه خود را تسلیم میکردند. واقعیتهایی که یا کمتر گفته شده یا اصلاً به آن اشاره نشده است. عراقیهای واقعی همانهایی هستند که ما در پیادهروی اربعین میبینیم.
مرتضی احمر – دبیر گروه ادبیات پایداری مجمع ناشران انقلاب اسلامی