مقاومت و ایستادگی در انسانها، ریشههای مختلفی دارد که از جهات مختلف، قابلشناسایی هستند. یکی از راه-های درک علت مقاوم شدن انسان، الگوبرداری از آنهایی است که این واژه را زندگی کردهاند.
در اولین برخورد با خانم فرجوانی، انسانی را یافتم که همچنان درحال معناکردن مقاومت بود. ایشان در گفتوگو با همسر شهید مدافع حرف، شهید عراقی، میگفت: «درحال جمعآوری کمک برای مدافعان حرم هستم.»
صحبت از برهههای ایستادگی در زندگی خانم فرجوانی بسیار است؛ اما آنچه ایشان را از دیگران متمایز میکند، تکثیر این زیست انقلابی و مقاومت در مسیر حق است. این جریان محدود به ایشان نبوده و شاهد مثالش هم، تربیت فرزندان شهیدی چون اسماعیل و ابراهیم است.
چند اصل در شیوۀ تربیتی خانم فرجوانی قابلمشاهده است:
1- تکلیف محوری در عمل:
تکلیفمحوری و ولاییبودن در انسانها دو گونه است؛ گونۀ اول انسانهایی که تکلیفگرایی تنها لقلقۀ زبانشان است؛ اما گونۀ دوم انسانهایی هستند که در سختیها از آزمون تکلیفمحوری، پیروزمندانه بیرون میآیند.
اکثر اوقات در پاسخ به چرایی یک اقدام برای جبهه یا انقلاب میگوید: «چون امام گفته بود و تکلیف بود». تکلیفگرایی عملی ایشان، الگویی بود برای فرزندان؛ تا جایی که حاجاسماعیل بعد از هشت بار مجروحیت ازجمله شیمیاییشدن؛ با این استدلال که حضور در جبههها تکلیف است، از زیر بار مسئولیت جنگ، شانه خالی نکرد. نکتۀ قابلتوجه در بررسی شیوۀ تربیتی ایشان، عمل به همان حرفهایی بود که به فرزندانش میگفت؛ بهعنوانمثال برگزاری مراسمات زیارت عاشورا و جلسات قرآن در خانه و… از مصادیق عملی تربیت فرزندان بهجای کفایت به کلام و گفتار است.
مادر جبههها بر مسجدمحوری در تربیت، تأکید دارد و همکاری در ساخت مسجد جوادالائمه(ع) به همراه فرزندان و تحمل سختیهای فراوان در این مسیر، ازجمله مصادیق آن است.
کانون تربیت فرزندان در دوران قبل از انقلاب، مکانهای متفاوتی را شامل میشد؛ از پیشاهنگی مدارس گرفته تا رقاصخانهها و مساجد؛ اما ایشان اصرار داشت که فرزندانش در فضای مسجد، تربیت و بزرگ شوند تا از کانونهای فرهنگی زمان شاه در امان بمانند؛ این از ویژگیهای تربیتی مادر جبهههاست.
2- حقپذیری در تربیت:
ایشان در پاسخ به نحوۀ آشنایی با امام و انقلاب میگوید: «این همانجایی است که اسماعیل مادر من شد!»
میگوید: «اسماعیل بعد از چند روز به خانه آمد وقتی از علت این تأخیر را جویا شدم، گفت: بهتازگی با معلمی انقلابی آشنا شدهام که از ستمهای شاه و مقام حضرت امامخمینی(ره) میگوید…» و همۀ آن حرفها را برای مادر بازگو میکند؛ طوریکه حاجخانم همیشه از آن صحبتها بهعنوان گفتوگویی تاریخی یاد میکند؛ گفتوگویی که در آن، اسماعیل او را با امام آشنا کرد.
3-پیوند با روحانیت اصیل:
مجاورت محلزندگی ایشان به بیت آقای علمالهدی و علاقهمندی ایشان به روحانیت اصیل، موجب تسری این علاقه به فرزندان شد که با ارتباط با علما و شرکتدادن اسماعیل و ابراهیم در جلسات مکتب قرآن در بیت آقای علمالهدی، روزبهروز بر این علاقه افزوده میشد.
در نگاه به زندگی مادر جبههها، آنچه نباید فراموش شود، مقاومت و حضور ایشان در روزهای انقلاب است؛ روزهایی که سوار بر ماشین، سراغ دیگر خانمهای محله میرفت تا باهم به تظاهرات بروند.
حضور ایشان در جنگ نیز با این استدلال همراه بود که هرجا نیاز بیشتری است، باید آنجا حضورداشته باشیم.
مادر جبههها میگفت: «زمانی که در جبهه، مشکل کمبود لباس وجود داشت، به اسماعیل میگفتم مقداری از لباسهای جبهه را به خانه بیاور تا با همسایهها بشوییم. بعد از چند روز با خانم علمالهدی فکر اساسیتری کردیم و چایخانۀ سنتی اهواز را راه انداختیم و بعد از مدتی سپردیمش به دیگران.»
در ابتدای جنگ وقتی به وجود پرستار نیاز میشود ، ازطرف ستاد پشتیبانی جنگ به خط مقدم میرود و در جبهۀ سوسنگرد، مشغول پرستاری میشود؛ حتی وقتی میشنود که در منطقهای، موشها امان رزمندگان را بریده، وانتی را پر از گربه کرده و به منطقه میبرد و به جان موشها میاندازد!
بیشک نیاز به الگوپذیری از سبک و سیرۀ تربیتی خانم احمدیان، برای تربیت نسل چهارم و پنجم انقلاب، بیش از پیش احساس میشود. تربیت نوجوانان و جوانان انقلابی، مسئولیتپذیری و مقاومت، در این برهۀ تاریخی از رسالتهای مهم بانوان جوان این مرزوبوم است و باید بدانیم با الگوپذیری از زنان و مادران مقاومی چون خانم فرجوانی، آیندهای روشن پیش روی نسلهای بعدی انقلاب خواهد بود.
سیدمحمد آل عمران – نویسنده
