به گزارش سایت راهنوشت، در سلسه مطالب حکمت هنر قرار است تا به بازخوانی سخنان بزرگان درباره هنر بپردازیم.
هنر شیدایی حقیقت است و هنرمند کسی است که علاوه بر شیدایی حق قدرت بیان آن را نیز از خداوند متعال گرفته است هر یک از این دو شیدایی حق و قدرت بیان، اگر نقص داشته باشد اثر هنری خلق نمیگردد.
هنر یاد بهشت است و نوحه انسان در فراق هنر «زبان غربت» بنیآدم است در فرقت دارالقرار، و از همین روی همه با آن انس دارند.
هنرمند رازدار خزاین غیب است و زبان او زبان تمثیل است. پس باید رمز و راز ظهور حقایق متعالی را در جهان بشناسد.
هنرمند موحد گذشته از آنکه باید جهان را به مشابه نشانهای برای حق ببیند و به تبعیت از این هنر نیز رو به بالا بیاورد و به حقایق متعالی اشاره داشته باشد؛ باید زبان سمبولیک اشیاء را با توجه به این حقیقت پیدا کند که هر شیء در واقع آیت و نشانه حق است و از وجه خاصی به حق اشاره دارد و این اشارات نیز با یکدیگر متفاوت است.
هنر غربی حدیث نفس است نه حدیث شیدایی حق، هنر غرب بیان خودپرستی انسان امروز است، هنری شیطانی است. حال آنکه هنر حقیقی حدیث شیدایی حقیقت است.
آفاق هنر رحمانی و هنر شیطانی نیز خیلی به یکدیگر شبیه هستند اما جز اهل حق کسی آن دو را از یکدیگر تشخیص نمیدهد. این در حالیاست که تمدن غربی در جستوجوی بهشت زمینی است.
هنرمند باید از غرضاندیشی آزاد باشد اما در عین حال هنر عین تعهد اجتماعی است چراکه وجود انسان عین تعهد است و هنر نیز به مشابه جلوه انسان نمیتواند از تعهد خالی باشد.
هنرمند باید اهل درد باشد و این درد نه تنها سرچشمه زیبایی و صفای هنری بلکه معیار انسانیت است. آدم بیدرد هنرمند که نیست هیچ، اصلاً انسان نیست.
اگر هنرمند نسبت به تاریخ و سرنوشت انسان و هویت فرهنگی خویش متعهد باشد دیگر در پیله حدیث نفس خفه نخواهد شد و بالهای پروانگیاش خواهد رست.