به گزارش راهنوشت، نگاهی نو از یک زاویه جدید اولین امتیازی است که در فیلم کوتاه «هم قسم» به چشم می خورد. شروع روایتِ یک داستان جنگی از درون جبهه دشمن، زاویه ای ست که کمتر دیده شده و برای بیننده تازگی دارد.
اولین قهرمان این داستان قبل از هرکسی «مادر» است، گرچه داستان قصد دارد به شخصیت دیگری بپردازد. تعلیقی که برای معرفی شخصیت اصلی داستان در فیلمنامه گنجانده شده است، آن را جذاب تر کرده است. اما قالب اثر به نویسنده این اجازه را نداده است که قهرمان را بیشتر برای بیننده معرفی کند. به بیان دیگر قهرمان
داستان بیشتر موضوع دوم داستان است و فیلم بر محور داستان راوی جلو می رود.
اگرچه به ظاهر سازنده خیلی با کمبود امکانات مواجه نبوده است ولی به شدت با کمبود بازیگر دست و پنجه نرم کرده. به طوری که در حین تماشای فیلم تصور بیننده بیشتر از تصویر درگیر است. مثلا بیننده باید تصور کند این نوجوان هایی که بیشتر شبیه بچههای گروهان بلال هستند، همان عراقیهای فراری پیوسته به ایران یا همان «گردان بدر» هستند، در حالی که نه سن مناسبی برای این نقش دارند و نه گریم مناسبی. همچنین کاش بازیگری که برای نقش شهید «شعبان نصیری» انتخاب میشد قدری جوانتر و درشتاندامتر بود تا هم به ایشان شبیهتر باشد و هم بتواند نقش را قدری قرص و محکمتر پیاده کند. به نظر من بازیگرترین بازیگر فیلم همان دو نوجوان اسیر ایرانی هستند که عاری از هرگونه شعار و کلیشه نقش خود را با درون مایه طنز به خوبی ایفا کرده و از سیر داستان خارج می شوند.
به میزانی که روی روایت و نریشن کار شده و به خوبی ما را در حال و هوای داستان فرو میبرد، روی دیالوگها کار نشده یا حداقل دیالوگها به خوبی اجرا نشده است.
در نهایت اگرچه حق مطلب ادا نشده است ولی داستان به خوبی توانسته آهستگی و پیوستگی خود را حفظ کند و بیننده را تا لحظه آخر با خود همراه کند و صحنههایی از رشادتهای شهید والامقام «شعبان نصیری» و سایر دلاورمردان این مرز و بوم و همچنین صفحهای از برادری و برابری مردم ایران و عراق را چه در دفاع مقدس و چه در محور مقاومت به تصویر بکشد.
نویسنده: علیرضا سقارضایی