«تنها به هنری باید پرداخت که راه ستیز با جهانخواران را بیاموزد». این جمله، بخشی از پیام منزوی شدۀ امام راحل به هنرمندان است که طی سالهای اخیر و با سیاستهای سینماییِ مدیران مختلف فرهنگی و هنریِ ما به محاق رفته است. در نتیجه، آنچه امروز یعنی 37 سال پس از پیروزی انقلاب اسلامیِ مردم ما، به نام هنر در وجوهِ رسمی و دولتیِ خود تولید و انتشار مییابد، متأسفانه کمتر جلوهای از تجلیهای این جمله است. رشد و توسعۀ «هنرِ ستیز با جهانخواران» کمترین بازتاب واقعیِ زندگی مردمی است که جان خود و هموطنانِ خود را در راه استقلال، آزادی و مردمسالاریِ دینی تقدیم کردهاند.
میگل لیتین فیلمساز انقلابی و تبعیدیِ و کارگردان کهنهکار شیلیایی است که بخش قابلتوجهی از فیلمهای خود را به کودتای شیلی و رئیسجمهورِ سرنگون شدۀ آن «سالوادور آلنده» اختصاص داده است.
لیتین از بزرگترین چهرههای سینماییِ آمریکای لاتین است؛ قارۀ بزرگی که در موجِ ترویجِ سینمای آمریکا یا اروپا در ایران توسط روشنفکرانِ چپ و راستِ ما، هیچگاه بهدرستی دیده و تماشا نشده است. با وجود تجربههای مشترکِ تاریخی و سیاسی و فرهنگی، میان مردم ما و لاتینیها متأسفانه جز ادبیات داستانی، حوزههای فرهنگی و هنریِ دیگر کمتر مورد توجه قرار داشته است. بههمینخاطر اگر بگوییم امروز سینماگری به ایران آمده است که «گابریل گارسیا مارکز» داستان نویسِ بزرگ لاتینی، داستان حضور مخفیانۀ او در شیلی را پس از 18 ساعت گفتوگوی شخصی با وی دستمایۀ یکی از آثارش قرار داده است، شاید اندکی از جایگاه فرهنگیِ او را معرفی نموده باشیم.
«ماجرای اقامت پنهانی میگل لیتین در شیلی» عنوان اثری از مارکز است که در آن به داستان شگفتانگیز سفر لیتینِ ممنوعالورود به شیلی با لباس مبدل یک بازرگانِ اوروگوئهای میپردازد. او که در سراسر سالهای حکومتِ «آگوستو پینوشه»، زندگی در تبعید را به فرصتی طلایی برای فیلمسازیِ نوینِ شیلی بدل کرده بود، در این زمان توانست حتی به «مونه دا» کاخ ریاستجمهوریِ پینوشه نیز نفوذ کند و تصاویر اختصاصی در مستندِ بلند خود با نام «قانون عمومیِ شیلی» از این مکان ارائه دهد و نقش مهمی در سرنگونیِ دیکتاتوریِ پینوشه ایفا کند.
کارنامۀ زندگی و آثار لیتین با تاریخ سیاسیِ شیلی درآمیخته است. به تعبیر خود او: «همۀ فیلمها، مفاهیمی سیاسی در خود دارند. پس صنعت سینما، کاملاً سیاسی است. هنر وسیلهای است برای توصیف ناعدالتی به مردم. فیلمهایی که تلاش میکنم بسازم، فیلمهایی انسانگرا، متعهد به عالیترین انگیزههای بشری و انسانی است». او تاکنون فیلمهایی را کارگردانی کرده است که تا به امروز از محبوبترین فیلمهای شیلی بودهاند. از آن جمله میتوان «شغال ناهولتورو»، «همسر رئیسجمهور»، «دلایل دولت»، «نامههایی از ماروسیا»، «بیوه مونتیل»، «قانون عمومی شیلی»، «ساندینو»، «کشتیِ غرق شده»، «تیرا دل فوئگو»، «آخرین ماه»، «وقایع فلسطین، جادههای خشم»، «جزیرۀ داوسون 10»، «هزارتوی آلنده» و… را نام برد که هریک برندۀ جوایز ملی و بینالمللیِ فراوانی شدهاند. این عضو مؤسسِ هفتاد ساله و مدافع پروپاقرصِ نهضت سینماییِ نوینِ آمریکای لاتین، خود را متعهد کرده است که تا پایان عمر از سینما بهعنوان ابزاری برای مبارزه استفاده کند.
با وصفی که آمد، میتوان دریافت که حضور این کارگردان مبارز و مردمی در ایران تا چه میزان میتواند درگاهی برای ساخت سینمای ستیز با سلطه و همبستگیِ سینماگران مبارز و ضدسلطۀ جهان باشد.
قطعاً تجربیات سینماییِ لیتین میتواند در شکستنِ تابوی روشنفکریِ سینمای ایران و بازکردنِ باب فیلمسازی برای انقلاب و شخصیتهای مردمیِ آن همچون رئیسجمهور «شهید رجایی» مؤثر باشد. آخرین ساختۀ سینمایی او در معرفیِ رئیسجمهورِ فقید شیلی از این منظر میتواند برای ما حاویِ نکات مهمی باشد. «هزارتوی آلنده»؛ روایتگرِ هفت ساعتِ پایانیِ عمر رئیسجمهورِ مردمیِ شیلی در مقابل کودتاگران آمریکایی است. به گفتۀ لیتین، ساخت این فیلم از دینی برخاسته است که او در خود، نسبت به تاریخ، به شیلی و آمریکای لاتین احساس میکند. از نظر او آلنده بزرگترین خدمتی بود که شیلی میتوانست به جهان ارائه کند.
سینمای لیتین از این منظر، میتواند کمک زیادی به فیلمسازیِ ضدسلطه و شهیدانِ این راه در ایران نماید. آیا وقتِ آن نرسیده است که داستان ترور رئیسجمهور، شهید محمدعلی رجایی از قاب دوربین برای مردم جهان روایت شود؟