مقاومتِ روایت نشدۀ زن ایرانی
پدر سکوت کرد و چهره زیبایش در غمی بزرگ فرورفت. کمی بعد باهم به سمت حرم رفتند. از دور چشمش به طلاییِ گنبد زرد افتاد. پدر زیر لب سلامی داده انگار که روبروی بزرگواری ایستاده و با نگاهش او را دنبال میکند. در ورودی حرم، تعدادی افراد عجیب را دید که مثل مردم عادی نبودند، بلافاصله نگاه متعجبش با پدر تلاقی کرد. او با لحنی که آهنگش به جان مینشست، گفت نترس عزیزم اینها نظامی هستند. سؤالاتش بیشتر و بیشتر شد. بعد از نماز مردی روحانی بر بالای منبر رفت و شروع به صحبت کرد. لحن کلامش سنگین، گیرا و عجیب بود. امروز کلاه اروپایی بر سر مردم ما گذاشتهاند؛ فردا چادر از سر ناموسمان میکشند. امروز هم در کوچه و بازار در مدارس، ناموس ما را هتک میکنند. تا کی ساکت بنشینیم؟ نگاهی به پدر انداخت. خشم و بغض توأمان چهره پدر را زیباتر کرده بود. در امتداد چهره پدر اما روی دیوار نزدیک مسجد همان نظامیها را دید که چهرههایشان سیاه بود. ناگهان توجهش به دستگاه بزرگی که جلویشان بود جلب شد. لحظهای خواست تا پدر را صدا کند؛ اما صدایی وحشتناک توانایی هرگونه حرکت را از او گرفت. صدای فریاد مردان و جیغهای زنان میآمد و آن صدای وحتشناک پشت سر هم تکرار میشد. دستی او راروی زمین انداخت و چشمانش را بست. آن دست را میشناخت. دست پدر بود اما گویا گرمیاش رو به سردی نهاده بود …..»
تاریخ معاصر ایران مانند تاریخ باستانی آن، سرشار از لحظاتی است که میتواند دستمایه بهترین آثار هنری باشد. اما آثار هنری همیشه آیینه تمام نمای خود هنرمند است. هنرمند اگر در تاریخ زیسته باشد با دردها و رنجها، زیبایی و شیرینیها آنطور که حقیقتاً بودهاند زیسته باشد، آن چیزی که آیینگی میکند زیبا، دلنشین، چشمنواز، آهنگین و محکم و آیندهساز است.
یکی از سلسله موضوعاتی که کمتر به آنها پرداختهشده، رفتار رضاخان در قبال فرهنگ عمومی جامعه ایران در دوره حکومت خویش است. یکی از این موارد ماجرای لباس و ازجمله کشف حجاب است.
در بعدی فراتر در عرصه جهانی برنامهریزان کلان در حال پیادهسازی برنامهای بیمانند با کمک یک ابزار جدید رسانهای به نام سینما بودند. سینما قبل و بعد از جنگ اول جهانی بهشدت موردتوجه مردمان در دو سوی دریای آتلانتیک بود. کمی بعد از فروکش کردن آتش جنگ، برنامهریزان پنهان فرهنگی در آمریکای پیروز دست به حرکتی متهورانه زدند. آنان با استفاده از ابزار بیمانند سینما تلاش داشتند تا خردهفرهنگی را بر جای جریان فرهنگی اصلی جامعه بنشانند. این گستردهترین حمله فرهنگی به بشریت در سطح کلان بود. هدف مستقیم آنان؛ زنها بودند.
زن در جامعه آمریکایی و جهان آن روز محور خانواده اهل کار و تلاش و مادر مهربان و مدبر فرزندان بود؛ زن تراز آن روز علاوه بر این صفات؛ دور از آلودگیهایی که بود که بهصورت خردهفرهنگ در بخشهایی از جامعه و مخصوصاً شبها در جریان بود. بخشی از این موضوع در پوشش زن آمریکایی نیز قابلمشاهده بود. لباسهایی بلند و پوشیده و مرتب و البته خاص.
اما دست آلوده مدیران پنهان فرهنگی جامعه آمریکا با استفاده از رسانه بیرقیب و جادو کننده سینما در آغاز دهه بیست میلادی دست به تغییری بیسابقه در فرهنگ زنان آمریکایی زد. در فیلمی که بعدها بسیار موردتوجه واقع شد، زنی با موهای کوتاه؛ لباسهای مردانه و رفتارهایی مانند سیگار کشیدن و مصرف مشروبات الکی که روابط پیدرپی با مردان مختلف داشت؛ نشان داده شد.
شاید حتی خوشبینترین برنامهریزان هم باور نداشتند که این تأثیرات آنقدر بهسرعت واقع شود. این موضوع با سرعت از مرزهای آمریکا عبور کرد و اروپا و پسازآن شرق و کشورهایی مانند ترکیه و ایران را درنوردید.
رضاشاه هم مانند خیلی از مردم جهان تحت تأثیر این موج غیرقابلکنترل بود و از سویی مجبور بود تا اراده برنامهریزان پنهان را پذیرفته و اجرا کند. نکته شگفتآور آن است که پوشش و آرایش زنان ایرانی در برنامه تجدد اجباری رضاخانی همان پوشش مشهور آمریکایی یعنی فلپری بود و اینجا نیز هدف اصلی زنان بودند. همان برنامه با اندکی تفاوت در حال اجرا بود. مردم مظلوم ایران؛ اما بجای برنامهریزی پیچیده فرهنگی آمریکایی باید همان برنامه را با طعم خشونت و سبوعیت قزاق بیسواد چکمهپوش میچشیدند.
اما آنچه عملاً شکل گرفت حماسه مقاومت مردم بزرگ ایران در مقابل این توطئه پیچیده فرهنگی بود. این مظلومان مقتدر اگر از داخل و خارج در معیشت و فرهنگ و همه شئون زندگی تحت هجمه شدید بودند؛ اما با تأسی به سیره اهلبیت عصمت و طهارت دلاورانه و مردانه بر شرف و انسانیت خویش پای فشردند و در این راه شهدای زیادی نیز تقدیم نمودند و حماسههای سترگی را خلق نمودند که ذکر کوتاهی از آن در ابتدای همین مقاله رفت. و درنهایت پس از خروج ذلتبار رضاخان از ایران با فشار علمای وقت قانون منع حجاب بهکلی لغو شد.
سینمای ایران اما چه قبل و چه بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی؛ مانند عوامل و بازیگرانش هیچگاه علاقهای به این موضوع نشان نداد. موضوعی که میتوانست از ابعاد مختلف در غالب گونهها و ژانرهای مختلف بهشدت موردتوجه قرار گیرد. شهدای قهرمان آن ارج یابند و معرفی شوند. مقاومت بینظیر مردم ایران در برابر موجی سهمگینی که کل جهان را درنوردیده بود، هنرمندانه واکاوی و به زیبایی پرداخته شود و در ذهن و جان نسلهای بعدی بنشیند. زوایای تاریک و پنهان ماجرا که حتی امروز هم موضوعیت خود را از دست ندادهاند با دقت و هنرمندانه در پیش چشم نسلهای مختلف قرار گیرد و این مقاومت مقدس سازنده آینده بهتری برای فرهنگ این مرزبوم باشد.
این ضعف آشکار در به هدر دادن سرمایهها و وقت و عمر در کشور، ازجمله هنرمندیهای مدیریت فرهنگی حاکم بر فرهنگ کشور است. اگر اثری نیز با این رویکرد ساختهشده است قطعاً نه توجه مدیران، بلکه همت، حمیت و پشتکار شخص سازنده بوده است که البته باید سرزنشهای افراد در فضای خصوصی؛ رفتارهای غیرفرهنگی و غیرانسانی و آزار و اذیت آنها را نیز تحمل کند و در آخر در اکران نیز اجباراً ببازد.
در سینمای داستانی تنها فیلم غزال اثر مجتبی راعی ساختهشده در سال ۱۳۷۴ به موضع پرداخت. این فیلم نیز باوجود خط داستانی پیچیده و سختی فهم داستان در فضای عمومی جامعه تا حدودی موردتوجه واقع شد. بهجز این تنها اثر داستانی که البته حاصل ذوق و پایمردی شخص کارگردان است، حدود پنج مستند نیز ساختهشده که البته کمتر دیدهشدهاند.
کشف حجاب رضاخانی؛ فلپرسیم در ایران؛ ظهور زنان نامنظم و آلوده؛ واقعه مسجد گوهرشاد و همچنین مقاومت مقدس بیش از ده ساله مردم مظلوم ایران را نیز باید به لیست نساختهها و ندیدههای سینمای ایران که انصافاً لیست بلند و بیانتهایی است افزود و هنوز ما فرصت نکردیم که بهجای کمدیهایی که بجای دیالوگ، جکهای ناموسی دارند و عشقهای مثلثی و ملودرامهای اجتماعی تکراری و تمامنشدنی و حدیث نفسهای سینماگران؛ فیلمهایی برای مردم و کشورمان بسازیم. به امید آن روز
کجای تاریخ تو سینما هست که ماجرای کشف حجاب باشه
ادبیات پشتوانه سینماست وقتی ادبیات تو چنین موضوعاتی لنگ می زنه نباید انتظار چندانی از سینما داشت