به گزارش راهنوشت، کودکان منطقهی معصومزاده در خراسان شمالی در کوچه پس کوچههای آن رها بودند اما نه پی بازی بلکه پی جنگ، پی بازیهای ناجوانمردانه. مسابقهی کتک خوردن، قرار سنگ پراکنی و دعوا آن هم با پنجهی بوکس که اسمش بازی نبود؛ جنگ بود. ابوالفضل یکی از این بچهها بود که با آقا رسول آشنا شد. همان که با دست سنگ میشکست. مسبب تمام اتفاقات زندگی ابوالفضل، رسول بود. حالا ابوالفضل، جذب بازی رسول شده بود. او مثل یک آهنربا هر جا میرفت ابوالفضل را هم سمت خودش میکشید حتی تا …
امروز چنان با آب و تاب از حال و هوای دوران آشناییش با رسول یاد میکند که گویی اتفاقی بزرگتر از این آشنایی در زندگیش نبوده.
مستند «قیچی تیز» قصهی ابوالفضلی را روایت میکند که در کودکی با آسیبهای اجتماعی دست و پنجه نرم کرده و حالا به روشی تودل برو و دوست داشتنی برای جذب قلبهای کوچک اما بزرگ کودکان دست یافته. روشی که برای دست یافتن به آن برش صحیح زندگی را قریب صدها مرتبه تمرین کرد و هیچ وقت منتظر سن برای اجرا نماند. گرچه خیلیها این سبکِ بازی را سبُک بازی میپنداشتند اما او این سبک را باور داشت چون نتیجهی آن را با گوشت و پوست خود احساس کرده بود.
شروع مستند به جذابی هورا کشیدن و دست زدن بچهها و به زیبایی برق چشمان آنها است. چشمانی حیرت زده و خیره به دستهای سحرآمیز و با مهارت ابوالفضل که هنگام نقشآفرینی ذهن کودکانهی آنها را وارد دنیایی دیگر میکند.
گر چه مستندساز میتوانست اثر را دوباره مرور و ده درصد از آن کم کند اما داشتن سوژهای جالب برای پرداختن به موضوع، آن را نسبت به مستندهای مشابهاش دیدنیتر کرده است. این مستند به تهیهکنندگی محمدمهدی خالقی و کارگردانی علیرضا باغشنی تولید شده است.
نویسنده: نفیسه جزینی