خانه دسته‌بندی نشده گفتگو با کارگردان مستند آیت‌الله مصباح یزدی؛ روایت مستند " آن زمستان...

گفتگو با کارگردان مستند آیت‌الله مصباح یزدی؛ روایت مستند ” آن زمستان ” از زبان کارگردانش

احمد شریف‌زاده گفت: وقتی از آیت‌الله مصباح فیلم می‌گرفتیم گویا می‌فهمید که دارد اتفاقاتی می‌افتد که باید بماند، انگار باقیات و صالحات برای خودش می‌دید.

به گزارش راه نوشت، امروز دوازدهم دی ماه نخستین سالگرد رحلت آیت الله محمدتقی مصباح یزدی است. آیت الله مصباح یزدی متفکری حکیم و نظریه‌پردازی دقیق بود. فلسفه را با روش استدلالی و معارف قرآن را با روش استظهاری و استنطاقی و تفقه را با روش اجتهادی بحث می‌کرد. سال ۱۳۹۷ خبر ساخت یک مستند درباره زندگی آیت الله مصباح، واکنش‌های متعددی را برانگیخت. مستندی که در روزهای اخیر در این سو و آن سوی کشور اکران می‌شود و رسانه ملی نیز در شبکه‌های مختلف خود آن را پخش کرد. مستند « آن زمستان» است.

*«آن زمستان» نخستین تجربه فیلمسازی مستند شما بود یا قبلاً نیز در این عرصه کار کرده بودید؟

از سال ۱۳۸۴ مستند سازی را آغاز کردم. اولین فیلمی که ساختم «رؤیای بارانی» که در مورد یک مادر شهید بود. پس از آن نیز فیلمی با عنوان «تنها گریه کن» تولید شد، بعد از ساخت این آثار بود که تعدادی مستند در مورد علما ساختم، بخشی از مستند «حدیث سرو» را نیز مشارکت در ساخت داشتم، همچنین دو اثر دیگر با موضوع سفرهای استانی رهبر معظم انقلاب برای دفتر نشر آثار ایشان ساخته شد که یکی از آنها مستندها «پیراهنی برای یوسف» است.

*چه شد «آن زمستان» را ساختید؟ آیا این سفارش از طرف مؤسسه اوج یا دفتر آیت الله مصباح یزدی به شما پیشنهاد شد یا اینکه این ایده خودتان بود؟

«آن زمستان» سفارش دهنده‌ای نداشت، البته سرمایه گذار داشت اما سفارش دهنده نداشت؛ سرمایه گذار سازمان اوج بود.

*ایده از کجا آمد؟

با توجه به تجربه‌هایی که در مورد زندگی علما داشتیم سعی کردیم بیشتر در خصوص علمای عصر معاصر اثر تولید کنیم.

 که «آن زمستان» را ساختم، این را نشان داد که آنچه را در مورد بعضی از بزرگان شنیده‌ایم آنگونه نیست.

*شناخت خودتان از آیت الله مصباح از کجا آغاز شد؟

نمی‌شود شما در قم زندگی کنید و چنین شناخت کوچکی نداشته باشید. من از دوره اصلاحات به بعد مسائل را شاهد بودم، به عنوان مثال تحصن طلاب قم را یادم هست که در دفاع از آیت الله مصباح بود.کم کم ایشان و شاید بتوان گفت بعد از مستند «آن زمستان» برایم جذاب شد.

*وقتی خروجی کار در آمد، از کار خودتان در ساخت این مستند راضی بودید؟

مطمئن بودم «آن زمستان» فیلم خوبی است. بعد از سه سال اگر بگویند این فیلم را بساز شاید طور دیگری بسازم ولی معتقدم «آن زمستان» همه جزئیاتش حتی موسیقی آن حساب شده است. بهتر بود موسیقی می‌ساختیم اما به خاطر مسائل مالی نمی‌توانستیم این کار را انجام دهیم اما با شرایطی موجود بهترین انتخاب را کردیم و هر کسی هم می‌بیند فکر می‌کند ما موسیقی را ساخته‌ایم.

*یکی از مهم‌ترین سکانس‌های فیلم صحبت‌های آیت الله مصباح در مورد رأی مردم و انتخابات است.

آقای دهقانی لطف کرد و اجازه داد سکانسی که در مورد پارلمانی بودن حرف می‌زند در مستند «آن زمستان» وجود داشته باشد که به رأی مردم ارتباط دارد و به نظر می‌رسد مهم‌ترین سکانس این فیلم از لحاظ شناخت آقای مصباح یزدی و اگر بگوییم فیلم سیاسی است به شمار می‌رود. آقای مصباح در این سکانس مسئله‌ای را مطرح می‌کند که خلاف آنچه در رسانه‌ها در مورد ایشان می‌گویند بیان می‌شود. مستند «آن زمستان» در یک جلسه به نمایش گذاشته شد.

*واقعا کسی که کتاب‌های آیت الله مصباح را بخواند خصوصاً کتاب‌های تفسیر موضوعی قرآن ایشان را متوجه می‌شود که فاصله آنچه در مورد ایشان شنیده است با آنچه آقای مصباح در کتاب‌هایش می‌گوید، فاصله زمین تا آسمان است.

همانطور که گفتید وقتی کتاب‌های آقای مصباح را می‌خوانید می‌گوئید چقدر فرد آزاداندیشی است نمی‌گویم اصلاح‌طلب یا اصولگرا. مصاحبه دو ساعته‌ای با پروفسور لگنهاوزن در مورد آقای مصباح داشتم که اگر این مصاحبه را گوش دهید، تازه متوجه شخصیت آزاداندیش آقای مصباح می‌شوید. به طور مثال یک نفر از مسیحیت جدا شده و بعدش می‌آید مسلمان می‌شود. جالب آنکه آقای مصباح به ایشان می‌گوید فقط از مسیحیت بگویید. پروفسور لگنهاوزن مسائلی را در آن مصاحبه مطرح می‌کردند که به وی گفتم شما درباره چه کسی صحبت می‌کنید. وی با قهقهه و لهجه آمریکایی که دارد گفت «در مورد مصباح». به وی گفتم آقای مصباح چنین شخصیتی ندارد. وی گفت «نه، نه این خاطرات واقعی است و از خودم دارم نقل می‌کنم». درحالی‌که چنین اظهاراتی برخلاف آنچه بود که از آقای مصباح شنیده‌ایم.

*چرا از نریشن برای توضیح اینکه چرا گفتن از آقای مصباح مهم است و بیان مسائل دیگر استفاده نکردید؟

یکی از ثمرات مستند سینمایی «آن زمستان» برای من این بود که به نظر می‌رسید این مستند نگاه متفاوتی به آقای مصباح ارائه می‌دهد. همه فرم این کار از عمد است. یعنی هیچ مصاحبه‌ای در آن نیست چون ما می‌خواستیم هیچ واسطه‌ای بین شماریِ مخاطب و آقای مصباح وجود نداشته باشد. هیچ نریشن توضیحی در این فیلم وجود ندارد و فقط کپشن‌های توضیحی مشاهده می‌شود که «ما کجا هستیم و چند روز به انتخابات مانده» و چنین اقدامی که در حال انجام است، مرسوم و از تیترهای روزنامه‌ها است چون هر عملی را باید در آن بستر تاریخی نگاه کرد. تیترهای روزنامه‌ها می‌گوید الان در جامعه این اتفاق در حال رخ دادن است و این حرف‌ها درباره فلانی زده می‌شود درحالی‌که وی جور دیگری زندگی می‌کند.

گویی مطابق یک فیلمنامه مشخص همه کارها پیش رفته است.

بله. کم‌کم رابطه بین ما و حاج‌آقا شکل گرفت. یک پلان در مستند «آن زمستان» است که ایشان به پروفسور لگنهاوزن می‌گوید «فکر کن اینها نیستند»؛ ما واقعاً این فضا را برای حاج‌آقا به وجود آورده بودیم. دو دوربین وجود داشت البته این امر کمی پروسه صدابرداری را سخت می‌کرد، طوری که همزمان باید دو هاشف کار می‌گذاشتیم، امکانات محدود بود و گاهی به یکباره هاشف قطع می‌شد. ما دوربین را در اتاق می‌گذاشتیم و فیلمبرداری ساده‌ای بود که گاهی گفته می‌شود چرا فیلمبرداری شگرفی ندارید؛ چون متوجه نیستند که اگر می‌خواستیم چنین اقداماتی را انجام دهیم، تصاویر طبیعی به وجود نمی‌آمد. در مجموع ۷۰ جلسه‌ای که با حاج‌آقا بودیم، یک پلان هم به حاج‌آقا نگفتیم پایش را یک قدم آن‌طرف‌تر بگذارد. اگر چنین اقدامی رخ می‌داد، حاج‌آقا ما را از اتاق بیرون می‌کرد. آقای مصباح تا قبل از ما هیچ گروهی را از خودشان در جلسات راه نمی‌داد و حتی دوربین مؤسسه را در خیلی از جاها راه نمی‌داد. در نهایت اعتماد شکل گرفت. در سکانسی حاج‌آقا می‌خواست به عیادت حاج‌خانم همسرشان برود. به آقا مجتبی و آقازاده ایشان گفتم حاج‌آقا ممکن است ما در آنجا حضور داشته باشیم؟ وی در جواب گفت «حاج‌آقا چنین اجازه‌ای را نمی‌دهد».من دکوپاژ به آنها گفتم «ما بیرون می‌ایستیم و همین که حاج‌آقا وارد می‌شود ما فقط صدای ایشان را بشنویم». گفتم «لطف کنید این مسئله را به حاج‌آقا بگویید». از روزی که ضبط این مستند شروع، تا زمانی که تدوین شد که پروسه آن سه سال و نیم طول کشید، من شاید دو جمله بیشتر با آقای مصباح حرف نزدم. این روش کاری ما در مورد همه علما بود و به نظر می‌رسید که این روش جواب می‌داد یعنی ما سعی می‌کردیم هیچ دخالتی در این موضوع نداشته باشیم گویی وجود نداریم.

*شاید همین باعث شده است که ایشان در مقابل دوربین راحت باشند.

گاهی دوربین فیلمبرداری را در اتاق می‌گذاشتیم و بیرون منتظر می‌ایستادیم که حاج آقا راحت باشد. به طرز عجیبی آقای مصباح با دوربین احساس راحتی می‌کرد و هیچ عالمی آنقدر راحت نبود طوری که انگار ما واقعاً وجود نداشتیم البته این مسئله پس از گذشت چند جلسه اتفاق افتاد. به طور مثال سکانسی که تلفن حاج‌آقا در بیمارستان به صدا درمی‌آید. به طور مثال ما خشم حاج‌آقا را هم در راش‌ها داریم. تماس‌هایی که با آقای مصباح پیرامون مسائل وحدت اصولگرایان در بیمارستان می‌شد، باعث عصبانیت ایشان شد.

*فیلم‌های داخل خانه ایشان را هم خودتان گرفتید؟

در فیلم گرفتن از حاج آقا مشکلی نداشتیم. در خصوص سکانس‌های داخل خانه نیز ما سعی کردیم خانواده را آموزش دهیم. فیلم‌های داخل خانه آقای مصباح را خودشان بگیرند. فیلمبرداری مستند «آن زمستان» از اواخر شهریور و اوایل مهر تا اوایل اردیبهشت سال بعد بود. ما در این فیلم فصل بهار را هم شاهد بودیم. عمده ضبط ما ۶۰ جلسه در این بازه زمانی بود و پروسه‌ای که طول کشید به این دلیل بود که باید فیلم‌های داخل خانه به دست می‌آمد که چنین اتفاقی رخ نداده بود و به دنبال آن بودیم. بعضی از این سکانس‌ها در ایام انتخابات ضبط شده بود و یکی از درخشان‌ترین و دوست‌داشتنی‌ترین نقاط فیلم سکانس صحبت در مورد نماز غفیله و قصه حضرت یونس (ع) است که سکانسی بی‌نظیر و عجیب از آقای مصباح محسوب می‌شود. اخیراً مقام معظم رهبری در دیدار با نمایندگان خبرگان داستان حضرت یونس (ع) را مطرح کردند که نباید خسته شویم.حاج‌آقای مصباح به ما اعتماد کرد. لابلای کار حاج‌آقا به نوعی محبت خود را می‌رساند اما ارادت من شکل نمی‌گرفت.

* موافقان و مخالفان آیت الله مصباح که به تماشای «آن زمستان» نشستند چه بازخوردهایی داشتند؟

این فیلم را نه برای مخاطب هوادار بلکه مخصوص مخاطب غیر هوادار ساختم؛ البته مخاطب هوادار، مخاطب این فیلم است ولی تنها به مخاطب هوادار اختصاص ندارد. آقای محمد علی ابطحی مستند «آن زمستان» را در جشنواره سینما حقیقت دیده بود و گفت «تو آقای مصباح را تقدیس کردی» در جواب گفتم «من آقای مصباح را روایت کردم».برخی که با آقای مصباح زاویه داشتند و اصلاً حزب‌اللهی نبودند زمانی که این فیلم را دیدند گفتند «چقدر آقای مصباح باحال است» حتی یکسری گزاره در لابلای فیلم وجود دارد که مطمئناً رهایشان نمی‌کند. زمانی که ساخت فیلم به پایان رسید، مطمئن بودم که اطرافیان اجازه انتشار این فیلم را نمی‌دهند. سعی کردیم فیلم را به گونه‌ای بسازیم که مخاطب عام با دیدن این فیلم فکر نکند که ما آقای مصباح را قضاوت کردیم و تا الان من قضاوتی نداشتم. البته که مستند «آن زمستان»، فیلم و نگاه من به آقای مصباح است.

*چرا فکر می‌کردید فیلم اجازه نمایش پیدا نمی‌کند؟

زمانی که ساخت فیلم تمام شد، مطمئن بودم اجازه نمایش آن داده نمی‌شود اما آقازاده‌های آقای مصباح علی آقا و آقا مجتبی مردانه پشت فیلم ایستادند.

*اکران مستند برای آیت الله مصباح چه سالی بود؟

همان سال ۹۷ قبل از جشنواره بود. آنها آمدند و فیلم را نگاه کردند.

*انتقادها به فیلم به گوش خانواده و اهل قم رسیده بود؟

به گوش بعضی از قمی‌ها، اعضای دفتر و خانواده رسیده بود.

*یکی از سکانس‌های جالب در فیلم پاسخ آیت الله مصباح به پرسش‌های مخاطبان وبگاهشان است.

یکی از آن خط تحریف‌هایی که در مورد آقای مصباح وجود دارد و همه فکر می‌کنند این است که آقای مصباح مردمی نبود و در حلقه آدم‌های خودش بود. این اواخر طبیعت سن ایشان بود. حاج آقا وقتی یک کمی جوان‌تر بود در دوره اصلاحات می‌بینیم که در یک روز در دو استان سخنرانی می‌کرد و برای مردم بسیار ارزش قائل بود. این بخش سوالات سایت برای بنده خیلی عجیب بود که ایشان بنشینند و تک تک سوالات را پاسخ می‌داد و تکراری‌ها را هم می‌گفت این سوال را قبلاً جواب دادم در بانک سوالات جستجو کنید و بیابید.

یکی از سوالات در سایت باورتان نمی‌شود این بود که ماجرای نامه‌ای که شما از آقای بهجت می‌گرفتید و برای آقای خامنه‌ای می‌بردید چه بود؟؛ باورتان می‌شود! حاج آقا وقتی سوال را خواند نشست یک دور کامل تعریف کرد. معتقد بودم و آرزو داشتم آن زمستان در دوران حیات حاج آقا منتشر و پخش شود. اعتقاد دارم اگر «آن زمستان» در زمان حیات حاج آقا منتشر می‌شد سایت حاج آقا دیگر بالا نمی‌آمد؛ چون مردم فکر می‌کردند یک مأمنی دارند. ببینید ما واقعاً در موضوع دخالت نمی‌کردیم، بچه‌ها گفتند دو یا سه سوال خودمان طراحی و ارسال کنیم و به عنوان سوالات اول پرسیده شود؛ گفتم نه اجازه بدهید ببینیم چه اتفاقی می‌افتد.

*به نظرم می‌آمد که می‌شد فیلم یک مقدمه‌ای داشته باشد یعنی شما انگار برای مخاطبی این فیلم را ساخته‌اید که همه این بحث‌های پیرامون آیت الله مصباح را از نزدیک دیده یا شنیده باشد اما شما می‌گوئید آقای مصباح این ابعاد و این دیدگاه‌ها را نیز دارد. آیا بهتر نبود ابتدای فیلم به مخاطب پیش زمینه‌ای در مورد این موضوع می‌دادید؟

من واقعیتش اینگونه فکر نمی‌کنم. ما دو خط در فیلم داریم که شامل مبنا و روایت می‌شود. مبنا این بود که به آقای مصباح در این کار، انسانی نگاه کنیم. اول اینکه معتقد هستم آیت الله مصباح تا ۵۰ سال دیگر جز ۱۰ نفری است که برای مردم ایران مسئله هستند محسوب می‌شود، نه آن زمانی که من این فیلم را درست کردم بلکه مراد همان ۵۰ سال آینده است. آقای مصباح کسی بود که در ذهن همه مردم ایران است. این را همه و همه حتی دهه هفتادی‌ها هم می‌دادند.

مخاطب با نگاه کردن به فیلم آرام آرام درگیر می‌شود و می‌بیند چه خبر است. مثلاً در فضای سیاسی مملکت اینها چه می‌گویند؟ این فیلم برای مخاطب عامی است تا بداند در چه فضایی زندگی می‌کند. به نظرم این را می‌گیرد و آرام آرام در فیلم فیلد می‌شود و خط آرام دیگری در فیلم اوج می‌گیرد که تا انتها می‌بینیم و آن خط، شناختی است که از آقای مصباح می‌رسیم.

*فکر می‌کنم تمام حرف شما در این مستند این بود که به مخاطب بگویید آیت الله مصباح یزدی آن چیزی که سیاسیون و رسانه‌ها و مطبوعات می‌گویند، نیست.

فیلم آن زمستان را اصلاح طلبان و حزب اللهی‌ها کوبیدند هم این طرف فیلم را زد هم آن طرف فیلم را زد، این واقعاً عجیب بود. در این فیلم چه بود که دو طرف آن را زدند. این را من بعداً فهمیدم که خط تحریف چهره علما مسئله‌ای مهم است. فهم این برای من واقعاً از برکات آن زمستان بود. ولی نگاه ما در اول این بود که ما برویم از چشم کسی که رسیده است به دنیا نگاه کنیم دنبال این بودیم و فکر می‌کنم در آن زمستان موفق شدیم.

*با توجه به شناختی که من از آیت الله مصباح دارم ایشان به حرفی که می‌زد معتقد بود و بر اساس شکسته نفسی این مطلب را بیان نکرده است.

واقعاً به حرف‌هایی که می‌زدند معتقد بودند. بله، خضوع دو مدل است یک وقت در باطن آدمی این است که من انسان خوبی هستم و از شریف زاده بالاترم و در ظاهر می‌گوید من کسی نیستم و خود را کوچک‌تر نشان می‌دهد اما یک مدل دیگر خضوع آن است که انسان قلبا معتقد باشد که هیچ است.

*یکی از سختی‌های ساخت مستند در این موضوعات، این است که علما معمولاً میانه ای با این ندارند که دوربینی، زندگی آنها را به تصویر بکشد.

اغلب علما میانه ای با آن ندارند چون ما بلد نیستیم با آنها حرف بزنیم. این دو بحث است نخست اینکه آنها رسانه ندارند. اساساً ما رسانه نداریم و همه این را می‌دانند برای مثال فلان اتفاق می‌افتد واقعاً هیچ چیزی نداریم و از آن بدتر علما اصلاً هیچ رسانه‌ای ندارند. علمایی مانند آیت الله مصباح و حتی آقای سیستانی زمانه را خیلی خوب می‌شناسند و پیشرو هستند..

ما اوایل می‌گفتیم وقتی حاج آقا در خانه چرت هم که می‌زند فیلم آن را بگیرید. این امر نیز نه فقط در مورد آقای مصباح بلکه در مورد خیلی از علما درخواست می‌شد. مثلاً در معاشرت با خانمش یک نوع معاشرتی داشته باشد که من با عیالم ندارم، پدر من شاید با عیالش نداشته باشد. اینها باید را ضبط کنید.

وقتی از آیت الله مصباح فیلم می‌گرفتیم گویا می‌فهمید که دارد اتفاقاتی می‌افتد که باید بماند، انگار باقیات و صالحات برای خودش می‌دید. نمی‌دانم واقعاً نمی‌دانم چه بود؟ آقای مصباحی که دوربین را راه نمی‌داد! آیت الله مصباحی که آمده بودند یک دوربین مداربسته در راهرو برایش کار بگذارند، اجازه نداده بود، همین آقای مصباح وقتی یکی از آشنایان می‌آید و در برابر دوربین‌های در حال ضبط نکته‌ای را بیان می‌کنند، یکی می‌گوید اگر می‌شود ضبط نشود؛ حاج آقا می‌گویند: باشد باشد، حسین آقا! شما بروید بیرون دوربین روشن باشد. ما علما را توجیه نمی‌کنیم و نمی‌دانند چه کاری قرار است انجام شود.

منبع: خبرگزاری مهر

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید