به گزارش راهنوشت، میدان های جنگ به میزان سرب های جاگرفته در خشابها، قصه دارند برای بازگو شدن.
قصهی آدمهایی که در میان سیل سربهای آتشین، رقص حماسی میکنند؛ نه فقط آنانی که بیسیم به دست در صدر میدان، جنگاوران را راهبری میکنند، که تک به تک حاضرین در میدان خود حامل قصه برای بیان شدنند. این آدمها خود رسانهاند و ماجرای فراز و فرودشان محتوای سوار شده بر این رسانهها است.
حال اگر این جنگها برای پایین کشیدن پرچم باطل و برافراشتن پرچم حق باشد، که چه قصههای انسانسازی آدمهای زیست کرده میانهی این میدانهای نبرد خواهند داشت.
مستند «آقای اصغر اکبر من» ماجرای یکی از همین آدمهای نفس کشیده میانه یک نبرد حق و باطلی است. مردی که از کوچه پس کوچههای شهر ری تهران قصهی خودش را آغاز و در میانهی بیابانهای غریبکُش سوریه، بیسر به اتمام رساند.
اصغرآقا؛ همان داش مشتی بوکمال سوریه، که برای او زمین عملیاتیاش وابسته بود به این که کجا دشمن حاضر است نه این که کجا محل عملیاتیاش است.
شاید ابعاد زندگی شخصی و خانوادگی اصغر پاشاپور مانند سایر آدم های حاضر در این نبرد بوده باشد اما نوع مدیریت او یک جنبه جدید است. همین جنبه مدیریتی شهید خودش یک سوژه ناب بود که در مستند میشد بیشتر به آن پرداخت یا بخش زیادی از مستند را شامل بشود اما مستند در روند کلیشهای جلو میرود.
اصغر پاشاپور شاید مصداق عینی همان جمله حاج قاسم باشد که بحرانها میتوانند فرصت برای تحولهای عظیم باشند.
مدیریت او منحصربهفرد بود چرا که نه بر مبنای قواعد نظامی سیستماتیک بلکه از خلاقیتش نشأت گرفته بود؛ از تغییر در ساختار تسلیحات نظامی برای افزایش سرعت تهاجم و قدرت درگیری تا به فکر تغذیهی سالم نیروهایش میانهی جنگ بودن.
انتخاب مناسب تصاویر ضبط شده از لحظات فرماندهی و انسجامبخشی به نیروها توسط شهید، به مخاطب در درک این بُعد از ویژگیهای اصغر پاشاپور کمک میکند.
قصهی این آدمها را باید دید نه فقط برای کشیدن آه از حسرت نبودنشان؛ باید دید که متوجه شویم در وسط بحرانهایی که قاعدتا باید کمر افراد خرد شود و به زانو بیفتند، هستند کسانی که با فکر خلاق و امید به نصر و فتح، میایستند و باز ادامه میدهند.
دیدن قصهی آنانی که از راههای به مراتب دشوار گذر کردهاند، به ابتدای مسیر ایستادهها قوت میدهد که پای در مسیر بگذارید اگر ایمان دارید در مسیر حق هستید، و بدانید وعدهی الهی با شما خواهد بود اما اگر پا در مسیر بگذارید.
مستند «آقای اصغر اکبر من» در کنار مستندهایی که به ابعاد مختلف شخصیتی شهدا در میدان رزم میپردازد، میتواند اثر قابل قبولی باشد اما با توجه به سبک خاص شهید در مدیریت، بیشک یک اثر که به طور متمرکز به این بُعد از شهید پاشاپور بپردازد لازم است. به خصوص در وضعیت فعلی که میان یک نبرد هیبریدی قرار داریم، نشستن به تماشای اینگونه آثار میتواند در انگیزه بخشی درون مدیران سطوح مختلف کشور موثر باشد.
نویسنده: رامین ابوئی