خانه خانه1 نقد مستند بر اثر زلزله / قصه و قهرمان دو ویژگی مستند...

نقد مستند بر اثر زلزله / قصه و قهرمان دو ویژگی مستند / جای خالی نریشن

زیر نوشته

در مستند «بر اثر زلزله» قصه‌ی رساندن آب به یک روستای دوره افتاده و محروم مطرح است و موضوع و حرف آن از نظر من جنگ تفکر جهادی، انقلابی با نئولیبرال‌های آمده بر سر کار است و آن چه در مفهوم کلی این مستند است این رویارویی است که البته مغفول مانده.

پس از رحلت امام خمینی(ره) تمام ارگان های انقلابی و جهادی به غیر از سپاه ادغام می شوند و سپاه هم به خاطر ممانعت رهبری تعطیل نمی شود و تعطیلی این ارگان‌های انقلابی منجر به خاموش شدن تنور تفکرات انقلابی و جهادی می شود و این مسئله ای است که می‌توان از این مستند کشف کرد.

ما در مستند «بر اثر زلزله» با شخصیتی مواجهیم که از جهادسازندگیِ تعطیل شده آمده پایِ کارِ یک روستا.

از بدی‌های مستند اگر بخواهیم بگوییم این است که مستند مشخص نیست که اقلیمش کجاست و از کشف روستایی دور افتاده به واسطه زلزله ای در رودبار سخن می‌گوید و بچه های جهاد که به واسطه سیستم جهاد از جهادسازندگی زده شده اند و می خواهند به سبک و سیاق ایام جنگ کار کنند جمع می شوند و انجمنی شکل می دهند و روستا را پیدا می کنند تا روستا را به جایی برسانند و این قصه ای است که مستند می خواهد تعریف کند.

25 دقیقه اول مستند راه نمی افتد

25 دقیقه اول مستند راه نمی افتد، واقعاً 25 دقیقه طول می کشد تا مخاطب از مستند خوشش بیاید و از پای مانیتور تکان نخورد و 25 دقیقه اول نفس گیر آدم را اذیت می کند؛ چرا که معرفی نمی کند این روستا کجاست؟ کجای رودبار قرار گرفته؟ چرا آب به آن نرسیده؟ استاندار و امام جمعه کجا هستند و چرا به این وضعیت رسیدگی نمی کنند؟ و مستند این سؤالات را در انتها پاسخ می دهد، این مشکلی است که کارگردان می توانست با نریشن آن را برطرف کند یعنی متنی می آمد و توضیحات را می داد و پس از آن کارکتر اول قصه می آمد، آن موقع یک قهرمان داشتیم و آن موقع کشمکش های قهرمان قصه آغاز شد.

مشخص نبودن کشمکش اصلی

سؤال دیگر این است که کشکمکش اصلی قهرمان با کیست؟ با خانواده است که آیا او را همراهی می کنند یا نه؟ با طبیعت است؟ که باید با اقلیم مسئله دار، مرتفع بجنگد؟ یا عدم اعتماد مردم به سیستم است یا کشمکش قهرمان با خود سیستم است؟ و می توان گفت همه این ها هست، بنابراین و در این میانه ما باید به کشمکش اصلی مان اعتباردهی کنیم  و این مسئله‌ای است که اتفاق نیفتاده و این کشمکش‌ ها تخت جلو می رود و مستند مشخص نمی‌کند کدام مسئله بیشترین درگیری را برای کارکتر اصلی داشته است.

متن باید این فاصله گذاری را انجام دهد و این قدر مشکلات سریع حل می شود که مخاطب خشونت اقلیمی، خشونت فضای بانکی و آن بروکراسی اداری را درک نمی کند و اگر آن متن می آمد و این فاصله گذاری ها صورت می گرفت این اتفاق می افتاد.

مونتاژهای بد به کار ضربه زده است

و یک سری مونتاژهای بد، یکی از کالکشن های بد مونتاژ آن جاست که وسط مستند راجع به جنگ صحبت می کنیم، می رویم و بر می گردیم و می شد این نباشد یا قبل از ورود به محیط روستا باشد

فیلمی که هیچ کدام از بخش هایش با متن به هم وصل نیست با یک متن بدِ شعاری به پایان می رسد در حالی که متن اگر از ابتدا می آمد انتهایش متن شعاری نمی خواست و در انتها می گفتیم این بنده خدا از دنیا رفته و مدام کپشن نمی زدیم که مرحوم فلانی و در انتها می دیدم که این بنده خدا از دنیا رفته است و اما روستا مانده.

به جز دو مصاحبه ای که در محیط روستا و با مردم روستا نزدیک لوله های آب گرفته شده، سطح مصاحبه ها و قاب بندی ها خوب است و این کنتراست خوب و بدِ مصاحبه ها مخاطب را اذیت می کند، این که در دل مردم رفته و فضا را دیده و انبوهی راش از همه چیز که بخواهیم بدانیم وجود دارد از قابلیت های مستند است، مستندی که بتواند خودش را با راش های قصه گو جلو ببرد نه راش هایی که ربطی به داستان ندارد امتیاز ویژه ای است و از این جهت مستند خوبی است.

مستند قصه گوست و قهرمان دارد

مستند به رغم این که از نریشن استفاده نمی کند، قصه گوست و قهرمان دارد از جنس ملی و قهرمانی است که برای سیستم کار می کند، و این که روستا دارد، روستایی که از هیچ به همه چیز رسیده است و برای یک سریال 15 قسمتی بستری مهیا می کند که این روستا هنوز جای کار دارد.

پایان دل انگیزی دارد این مستند، چرا که از آن روستاییان پا برهنه به تصاویر خرید مردم روستا و جریان زندگی در مستند می رسد و این فوق العاده به آدم حس خوب می دهد و مستند به شدت امید بخش است و در فضایی که عدالت خواهی را در ترکاندن همه چیز می بینیم، این مستند سیستم را نقد می‌کند و در عین حال راهکار ارائه می دهد، از زبان کسی که جوانی اش را دیده ایم و در پیری بر صندلی نشسته و نقد سرمایه داری می کند.

جای خالی قهرمانان واقعی در صدا و سیما

امثال مهندس عظیمی و یا شخصیت اول مستند بانو، مادر شهیدان فرجوانی واقعا کاریزماتیک و فوق العاده هستند و نمی دانم در صدا و سیما چه خبر است؟ واقعا اگر کسی قرار باشد فیلمی درباره ایران بسازد باید به سراغ این ها برود، دراماتیک تر از صحنه ای که حاج بخشی خدا بیامرز در حال خاموش کردن آتشی است که در شلمچه دامادش در حال سوختن در آن است در سینمای جهان نداریم.

کجایند امثال بخشی در صدا و سیما؟ سینما که هیچ اما صدا و سیما کجاست در این پازل و این مستندها برای روزی که جامعه ایرانی قرار است جامعه شناسی شود می ماند.

یادداشت شفاهی از داوود مرادیان

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید