اشاره: «مصطفي شوقی»، کارگردان مستند شورش علیه سازندگی، روزنامهنگاری است که در حوزۀ «تاريخ معاصر ایران» مشغول به انجام «پژوهشهای تاريخي» است. مستندِ «هويدا؛ زندگي، زمانه و مرگ» اولين تجربۀ «مستندسازي» اوست. در این مطلب با او پیرامون آخرین اثرش به گفت و گو نشسته ایم.
به نظر شما چرا صفتِ «سازندگی» به دولت آقای «هاشمی» نسبت داده شد؟
«دولت سازندگی» بر اساس یک ضرورت شکل گرفت. «امام خمینی(ره)» پس از پایان جنگ تحمیلی، مجموعهاي از سياستها را به مسئولانِ کشور ابلاغ كردند كه به نام «سیاستهای بازسازی» بعد از جنگ معروف شد. در همان زمان و بعد از فوت امام خميني(ره)، دورۀ رياست جمهوري آقاي «هاشمي رفسنجاني» شروع شد. فيلم ما نيز از آن دوران آغاز ميشود. در كنار اين «سياستهاي بازسازي» دولت، مجموعۀ وسيعي از برنامههاي اقتصادي را در دستور كارش قرار دارد. گويي قرار بود که جراحي بزرگ اقتصادي صورت گيرد. اولين اقدامِ دولتِ جدید در عرصۀ «اقتصاد»، برچیدنِ سياستهاي «انقباضي» و «كنترلي»ِ دولتِ «ميرحسين موسوي» بود. سياستهاي دولت «هاشمي» در آن زمان به سياستهاي «تعديل اقتصادي» و يا «اعتدال در ساختار اقتصادي» ايران معروف شد كه نماد آن «آزادسازي قيمتها» بود. بسياري از منتقدان در آن دوره معتقد بودند كه اين سياست با بحرانهايي همانند «شورشهاي اجتماعي» همراه خواهد بود و حتي در مستندِ ما نشانههایی روایت میشود كه خود «دولت» نيز منتظر چنين وقايعي بوده است.
آیا واقعاً «سیاستهای تعدیل اقتصادی» خلافِ «عدالت اجتماعی» بود؟
طبيعي بود كه «انقلاب اسلامي ايران» شعارهاي آرمانگرايانهای مثل «عدالت احتماعي» را در دستور كار خود قرار بدهد. مرحوم «هاشمي» در دهۀ شصت به دليل همراهي با «اقتصادِ نهادگرا» در دولت موسوم به «جنگ» خطبههاي «عدالت اجتماعيِ» معروفي ایراد كرده بود. «آزادسازي قيمتها» و «خصوصيسازي» در كنار مسائلي چون «رفاهطلبي» كه مرحوم «هاشمي رفسنجانی» در خطبههاي «نماز جمعۀ» زمانِ رياست جمهوريشان بيان ميكردند؛ در واقع به نوعي مخالف «عدالت اجتماعي» تلقي ميشد؛ ضمن اينكه معمولاً دولتها در سياستهاي تعديل از بودجۀ خدمات اجتماعي کم ميكنند، در واقع دیگر خود را مسئول خيلي از چيزهايي كه در زمان «جنگ» متولّياش مي دانسته است، نميداند. در عین حال «شيفت گفتماني» هم در حال وقوع بود و به هر حال «شعارهاي انقلابي» و آرمانهای ابتداي انقلاب نيز ديگر وجود نداشت و يا كمرنگ شده بود . «آزاد سازي قيمتها» موجب «خشونتِ بازار» شده بود و اين شرايط خاصي را در آن دوران به وجود آورد.
در مورد شروعِ رواجِ «فساد» در سیستمِ دولتی در این دوره اشاراتی در فیلم داشتهاید. کمی در این خصوص توضیح دهید.
موافق نيستم كه در دولت «سازندگي» مقدمات «فساد» نهادينه شد. فساد در طولِ زمان جاري و ساري بوده است و منحصر به يك زمان خاص نيست. در همين «دولتِ جنگ» هم كه به هر حال كشور در شرايط خاص جنگي قرار داشت، «احتكار» وجود داشت و نهادهاي مسئول نيز به شدت با آن برخورد ميكردند. «شیفت گفتمانی» به این معنا بود که آن آرمانگرايي و عدالتخواهی دهۀ شصت کمرنگتر شد و این زمینههای بروز برخی رفتارها را بوجود آورد که میتوان یکی از این رفتارها را «فساد» تلقی کرد. ما به عنوان «مستندساز» بايد همۀ روايتها را در كنار هم قرار دهيم و اين اجازه را به مخاطب بدهيم كه خودش نتيجهگيري كند. من در فیلم «شورش علیه سازندگی» به جای پرداختن به یک فرد که حتی شاید «نماد» این ماجرا باشد، یک دوره از تاريخِ «جمهوري اسلامي» را روایت کردم. مرحوم آقاي «هاشمي رفسنجاني» به شدت به «سياستهاي تعديل اقتصادي» اعتقاد داشت؛ اما با ناكام ماندن اين سياستها، او برنامۀ محبوب خودش را كنار گذاشت. با جنبوجوش آقاي «هاشمي» براي اجراي اين سياستها، همانطور كه در فيلم خواهيد ديد، به قول آقاي «آل اسحاق» وزير بازرگاني دولت آقاي «هاشمي رفسنجانی» انگار فنري در رفته بود و کسی جلودارشان نبود.
برخي از روايتهاي شما در مستند، گرچه در فضای آن زمان است؛ اما امروزه را در ذهنها تداعی میکند. آيا اين عمدي بوده است؟
اين برداشت از مستند «شورش عليه سازندگي» وجود دارد؛ اما از نظر من، این برداشت غلطي است؛ چه آنكه من حتي از سال 75 جلوتر نميآيم و فيلم تنها در دوران رياست جمهوري مرحوم «آيت الله هاشمي رفسنجاني» است. فيلم من ربطي به دولت «روحاني» و وقايعي كه امروز ميگذرد، ندارد. اينگونه نگاه كردن به «تاريخ» اشتباه است و من به شدت مخالف آن هستم. هر رخداد تاريخي، دلايلي مختص به زمان خودش دارد و تنها در آن زمان و مكان رخ ميدهد. اين بديهي است و نميشود با وقایع دیروز برای امروز نتيجهگيري کرد. دلايل شورش «مشهد» و «اسلامشهر» تنها براي زمان خودش است و اگر امروز هم واقعهاي رخ دهد، دلايل مخصوص به خودش را دارد.
آیا آقای «هاشمی» کارهای موفقی هم انجام داده است؟ چون شما تنها در مستندتان از ناكاميِ سياستهايش ميگوييد.
در يك نگاه كلي، كار خوب آقای «هاشمی رفسنجاني» اين بود كه «رئیسجمهورِ» ایرانِ پس از جنگ شد. تقريباً همۀ جناحهاي سياسي درون «جمهوري اسلامي ايران» حامي ایشان بودند و در واقع بر سر حضورِ ایشان يك اجماع كلي وجود داشت. در مستند هم نمیگوییم که آقای «هاشمی رفسنجانی» مقصر است؛ بلکه ما یک دوره را روایت میکنیم و اصلاً قضاوت نمیکنیم. او سياستهايی را در كشور اجرا كرد كه بيش از هر دوراني «نوسازي» و «توسعه» را در كشور ايجاد كرد؛ اما منتقدان و مدافعانی جدي داشت. بايد بپذيريم كه آدمهای بزرگ، اشتباهات بزرگ دارند. كاري كه «هاشمي رفسنجاني» كرد، گزينۀ ناگزير بود. او به دلايل سياسي و اقتصادي نتوانست سياستهاي محبويش را به طور كامل اجرا كند؛ اما در نهايت «رشد اقتصادي» را براي ايران به همراه آورد و سازندگيهای بسياري در حوزههاي مختلف زيرساختي و زيربنايي در كشور ايجاد شد؛ اما به هر حال اشتباهاتي داشت و خود در آخر بر عليه برنامههايش شورش كرد و آن را كنار انداخت.
آیا شما شورشهای «مشهد» و وقایع مشابه آن در دورۀ «سازندگی» را نتیجۀ سیاستهای دولت وقت میدانید؟
«شورش» سال ۷۱ در «مشهد» از محلهاي برخواست كه دل در گرو «انقلاب اسلامي ايران» داشت. محلهاي كه بيش از هر محلۀ دیگر در شهر مشهد جلودار انقلاب و جنگ بود. هماکنون اگر در كوچه پس كوچههاي اين محله برويد، به جاي اسم يك «شهيد» گاهي با اسم چند برادرِ شهید مواجه خواهيد شد. سؤال جدي من اين بود كه چه شد در چنین محلهاي «شورش بزرگ» پديد آمد؟ اگر آن زمان واقعه در محلۀ «احمدآباد» رخ ميداد، توقع اين بود كه بچههاي «كوي طلاب» بروند و آنجا را جمع كنند. به هر حال سياستهاي دولت كه برخلاف «عدالت اجتماعي» و بيتوجه به قشر «كمدرآمد» و «مستضعف» تلقی ميشد، در كنار مشكلات «حاشيهنيستي» و برخي از سياستهاي غلط مديران محلي استان؛ از جمله «شهرداري» باعث شد که یک مسالۀ قابل حل، تبديل به يك بحران بزرگ اجتماعي شود.
شورش علیه سازدگی