سینمای ایران فیلمهای متعددی در زمینه دفاع مقدس دارد که البته از آغاز جنگ در دهه 60 به بعد دهه به دهه از تعداد و بسامد تولیدات آن کم شد. در این میان تصویر خرمشهر و مقاومت مردم آن کمتر از دیگر موضوعات دفاع مقدس است. اما آیا سینمای مقاومت ما تبدیل به جریان شده است یا خیر؟ از سوی دیگر این سینما همواره در چالش و دعوای میان دو طیف منتقدین و تحلیلگران سینمایی قرار دارد که یکی مدعی است باید تصویر حماسی و آرمانی دفاع را نشان داد و دیگری قائل بر تصویر تلخ و دردناک از اتفاقات ناخوشایند جنگ است. هر دو تصویر در جنگ وجود دارد اما گویا نشان دادن هرکدام معطوف به عدم نمایش دیگری شده است.
سعید مستغاثی گفت: «سینمای مقاومت در قالب سینمای جنگ و سینمای دفاع مقدس در سالهایی یک جریان در سینمای ایران محسوب میشد و آثار قابل تأملی هم به این سینما آورد و در واقع، واقعیترین و اصیلترین ژانر سینمایی ایران یعنی دفاع مقدس را ایجاد کرد. اما متأسفانه در طی سالیان بعد به خصوص از اواسط دهه 70، این سینما آب رفت و لاغر و کوچک شد تا در اوایل دهه 80 به صفر رسید. بعد از آن هر از گاهی یک تنفس مصنوعی به آن داده شد اما دیگر نتوانست سر بلند کرده تا بتواند آنچه را که جا گذاشته یا از قلم انداخته بود را تصویر بکند و بعد از آن به سینمای مقاومت تبدیل شود. از همین روی به دلیل ضعیف شدن ریشه سینمای دفاع مقدس، جریان سینمای مقاومت نتوانست در سینمای ایران شکل بگیرد و در نطفه مانده است.»
این منتقد و نویسنده سینما افزود: «تصویر خرمشهر در همان سینمای دفاع مقدس هم با همین مثالهایی که گفتید تقریباً مشخص است. همواره تصویری غمانگیز از اشغال آن را شاهد بودهایم و کمتر به فتح و آزادی آن پرداخته شده است. تقریباً تمام مثالهایی که در این مورد آوردید، تصاویری از اشغال خرمشهر و فرار مردم از آنجا دارد و تصویری از حماسهها و مقاومت یک سال و نیمه و ایثارها و رشادتها نیست. تصویری از آن همه طرح و برنامه برای آزادی آن به خصوص در عملیات بیت المقدس نیست. اینها بزرگترین نقص و کمبودی است که در این مورد وجود دارد. ما در سینمای جنگ جهان اگرچه درباره اشغال شهرها تصاویر غم انگیزی داریم اما درباره مقاومت و آزادیسازی آنها مثلاً درباره پاریس، استالینگراد، برلین و …. هم تصاویر و فیلمهای ماندگاری ساخته شده که مقاومت و جنگ و حماسهها را نشان میدهند. اما متأسفانه در مورد خرمشهر تقریباً چنین چیزی وجود ندارد.»
و در ادامه گفت: «برای بازنمایی کامل حماسه خرمشهر بایستی به همه ابعاد آن پرداخته شود، هم تصاویر غمانگیز اشغال، عقبنشینیها، ترک خانه و شهر و دیار و هم مقاومت و رزمی که طی یک سال و نیم اشغال انجام شد که تقریباً در مورد آن فیلمی ساخته نشده است. همینطور در مورد حماسه بزرگ آزادسازی خرمشهر که نقطه عطفی در تاریخ دفاع مقدس محسوب شده ولی دربارهاش فیلمی وجود ندارد. یعنی غیر از صحنههایی که در سریال “در چشم باد” و صحنهای در فیلم “حریم مهرورزی” که از شادی مردم در آزادی خرمشهر میگوید، فیلمی درباره این حماسه که فراوان دربارهاش گفته شده وجود ندارد و نسل امروز حق دارد سوال کند این آزادی خرمشهر که اینقدر از آن دم میزنید، چه بوده و کجا بوده است؟!»
آیا همه آنها در یک پایگاه اجتماعی بودند، قطعا خیر و ما اگر بخواهیم داستان مان را به آن دوران ببریم، ناگریزیم که آدمهای دیگر را هم نشان دهیم مانند نقش سیمین یا خانم کمایی یا خانمی که در جنت آباد جدا شد یا دیگری. وقتی در دل اینها میرویم هرکدام قصهای دارند. اینکه ما بیاییم که نقد کنیم قصه آن آدمها را یک موضوع است اما اینکه میگویند همه را از یک نوع و جنس نشان دهیم این خودخواهی است یا میخواهند روایتهای خودشان را از تاریخ داشته باشند یا فکر میکنند که خالقان این کار نویسنده و کارگردان و تهیه کننده در چارچوب فضای ذهنی ما نیستند. یعنی باید آدمهایی را نشان بدهیم که شما دوست دارید. اگر خانمی را نشان دهید که با پدرش مشکلی دارد و میگوید که با شما کوچ نمیکنم و میخواهم بجنگم و از شهرم دفاع میکنم، این مورد پذیرش آنان قرار نمیگیرد. اما میپرسند که چرا اصلا سراغ دختری رفتی که شل حجاب است. یا مثلا اینها هیج کدام نماز نمیخوانند یعنی اعتقادات مذهبیشان نقشی در دفاع از شهرشان ندارد.
به نظرم این نگاه درست نیست. اما در عین حال نکته خیلی مهم این است که این فیلم امروز نیاز زنان و دختران جامعه است. اما الان واقعاً چند نفر از دختران مدارس ما مسأله شان است که «دسته دختران» را ببینند؟ آیا غیر از این است که اگر برنامه ریزی کنیم برای این دختران دهه 80 که فیلمی را ببینند که در آن هم سن و سالهای شما وقتی به ما حمله شده است اسلحه به دستش گرفته است و رفته جنگیده است. اصلا برایش مانند فانتزی است. وقتی با آنها صحبت کنیم این واقعیت را میفهمیم.
وقتی وارد این پروژه شدیم یک هدف داشتیم که به زنان و دختران بگوییم نقشی که زنان در جامعه ایفا میکردند با الان فرقی ندارد اما همانها که از کشور دفاع کردند، الان مادران و مادر بزرگهای ما هستند. ما با این هدف وارد شدیم؛ درست است که خرمشهر و مقاومت ایده مرکزی بوده است اما واقعا در حمله عراق میبینیم که طبقات اجتماعی گوناگون زنانش اسلحه دست گرفته و رفتهاند جنگیده اند. چقدر خوب است که این را با صدای بلند بگوییم، اگر بتوانیم از این جامعه درصدی را جذب خود کنیم برندهایم.
تمام حرفم این است که دعوا آنجایی است که برخی فکر میکنند رفتن سراغ سوژههای دفاع مقدس حیطه خودشان است. چرا فکر میکنیم که فقط باید فلانی سراغش برود. اینگونه قصههای گوناگون جنگ بیان نمیشود. در حالی که ما میتوانیم با قصههای گوناگون هم از اخلاق بگوییم و هم از قهرمانی و فرهنگ و … از اینکه چقدر این آدمها ملی گرا بودند و اینکه چقدر وطنشان را دوست داشتند. اما چرا سراغش نمیرویم؟ درست است که بخشی از آن به اقتصادش برمیگردد چون صنعت گرانی است. اما قبل از آن در محتوا برخی دوست ندارد، چنین قصههایی گفته شود.
وقتی «ویلایی» را میساختیم، میگفتند که این فیلم که قابل نمایش نیست. میگفتند که ما میرویم از یک شهید فیلم میسازیم در آن گیر میکنیم شما قصه زنان فرماندههایی را میسازید که همه امروز زنده هستند. خوب مگر میشود یک همسر فرمانده، لباس زیبایی بپوشد که وقتی همسرش از خط مقدم بر میگردد او را ببیند. اما ساخته شد و تاثیرش را هم گذاشت. به نوبه خودش فیلم به اندازه خوش کار کرد. «دسته دختران» هم این حرفها را شنید. اما با چه تفاوتی که این بار بیشتر آسیب دیدیم؟ این بود که پشت ما را هم خالی کردند. زمانی که وارد این عرصه بشویم نیاز به حمایت داریم. اینکه آدمهایی باید از ما حمایت کنند که بگویند این قصه درست است و فیلم همین را هم میگوید. این را ضریب بدهیم اما این ضریب را نداریم. بودند رسانههایی که انقلابی بودند و گفتند که تهیه کننده وسط باز هستی.
دسته دختران فیلمی است که در آن زنان مدافع ایران را در خرمشهر نشان میدهد؛ زنانی که شاید مانند تصویر غالب آنان در فیلمهای دیگر نباشد، اما همه آنان با هم با هر شکل و عقیدهای از کشور دفاع میکنند؛ این همان چیزی است که باید دختران امروز ببینند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، فیلم «دسته دختران» به کارگردانی منیر قیدی و تهیهکنندگی محمدرضا منصوری، یکی از معدود فیلمهایی است که درباره مقاومت زنان خرمشهری است، فیلمیبا بازی نیکی کریمی، پانتهآ پناهیها، هدی زینالعابدین، فرشته حسینی، مهدی سلیمانی و… .
این فیلم در چهلمین جشنواره فیلم فجر توانست سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن را بهدست آورد.
«دسته دختران» با وجود یک تولید سنگین و بازیگران مطرح و موضوع دفاع مقدسی آنطور که انتظار میرفت مورد توجه قرار نگرفت، البته عدم این توجه در گیشه باتوجه به فاصله بیشتر از یک سال از جشنواره فیلم فجر 40 و همینطور همراهی با یکی از پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینما یعنی فسیل، امری عادی است، اما اینکه چرا این فیلم مورد توجه مدیران و اصحاب فرهنگ و هنر مذهبی قرار نگرفته است، مسأئله مهمی است که آن را با همراهی محمدرضا منصوری تهیهکننده فیلم، بررسی کردیم.
همه زنان دفاع مقدس یک شکل نیستند
آقای منصوری، فیلم «دسته دختران» فیلمیبا موضوع زنان و مقاومت در ایام هشت سال دفاع مقدس است، فیلمی که بهنظر میرسد جنس روایت آن از زنان متفاوت با زنان دیگر فیلمهای دفاع مقدس است، اما این روایت از همان ابتدا و در جشنواره فیلم فجر با انتقاداتی همراه شد، بنابراین بهتر این است که اولاً بدانیم که سازندگان فیلم چه روایتی را از زن ایرانی در جنگ تحمیلی در نظر داشتند و این روایت با چه انتقاداتی روبهرو شد؟
از انتقاداتی که به فیلم ما شد این است که ما یک زن امروزی را در بستر 40 سال قبل نشان میدهیم، اما سؤالم این است؛ ایراد این کار چیست؟ چه ایرادی دارد که زنی را نشان بدهیم که با زن امروز شباهتی دارد، میدانید چرا انتقاد شده است؟ برای اینکه افرادی که سراغ بررسی سوژههای سینمای دفاع مقدس میروند، دو دستهاند. یک دستهاند که فیلمی را تایید میکنند زیرا با تفکر و ایدئولوژیشان همراه است و دسته دیگری که میگویند نه، این کاری نیست که باید انجام میشد. این همان دستهاند که این فیلم را نقد میکنند. به هر حال سال 57 انقلاب شده است و سال بعد کشوری به ما حمله کرده است و یکسری زن از شهر شان مانند مردها دفاع میکنند آیا همه این زنان شبیه هم بودند؟
آیا همه آنها در یک پایگاه اجتماعی بودند، قطعا خیر و ما اگر بخواهیم داستان مان را به آن دوران ببریم، ناگریزیم که آدمهای دیگر را هم نشان دهیم مانند نقش سیمین یا خانم کمایی یا خانمی که در جنت آباد جدا شد یا دیگری. وقتی در دل اینها میرویم هرکدام قصهای دارند. اینکه ما بیاییم که نقد کنیم قصه آن آدمها را یک موضوع است اما اینکه میگویند همه را از یک نوع و جنس نشان دهیم این خودخواهی است یا میخواهند روایتهای خودشان را از تاریخ داشته باشند یا فکر میکنند که خالقان این کار نویسنده و کارگردان و تهیه کننده در چارچوب فضای ذهنی ما نیستند. یعنی باید آدمهایی را نشان بدهیم که شما دوست دارید. اگر خانمی را نشان دهید که با پدرش مشکلی دارد و میگوید که با شما کوچ نمیکنم و میخواهم بجنگم و از شهرم دفاع میکنم، این مورد پذیرش آنان قرار نمیگیرد. اما میپرسند که چرا اصلا سراغ دختری رفتی که شل حجاب است. یا مثلا اینها هیج کدام نماز نمیخوانند یعنی اعتقادات مذهبیشان نقشی در دفاع از شهرشان ندارد.
به نظرم این نگاه درست نیست. اما در عین حال نکته خیلی مهم این است که این فیلم امروز نیاز زنان و دختران جامعه است. اما الان واقعاً چند نفر از دختران مدارس ما مسأله شان است که «دسته دختران» را ببینند؟ آیا غیر از این است که اگر برنامه ریزی کنیم برای این دختران دهه 80 که فیلمی را ببینند که در آن هم سن و سالهای شما وقتی به ما حمله شده است اسلحه به دستش گرفته است و رفته جنگیده است. اصلا برایش مانند فانتزی است. وقتی با آنها صحبت کنیم این واقعیت را میفهمیم.
هدف «دسته دختران»، نمایش دفاع همه اقشار از کشور است
وقتی وارد این پروژه شدیم یک هدف داشتیم که به زنان و دختران بگوییم نقشی که زنان در جامعه ایفا میکردند با الان فرقی ندارد اما همانها که از کشور دفاع کردند، الان مادران و مادر بزرگهای ما هستند. ما با این هدف وارد شدیم؛ درست است که خرمشهر و مقاومت ایده مرکزی بوده است اما واقعا در حمله عراق میبینیم که طبقات اجتماعی گوناگون زنانش اسلحه دست گرفته و رفتهاند جنگیده اند. چقدر خوب است که این را با صدای بلند بگوییم، اگر بتوانیم از این جامعه درصدی را جذب خود کنیم برندهایم.
اینکه میگویند همه را از یک نوع و جنس نشان دهیم این خودخواهی است یا میخواهند روایتهای خودشان را از تاریخ داشته باشند یا فکر میکنند که خالقان این کار نویسنده و کارگردان و تهیه کننده در چارچوب فضای ذهنی ما نیستند. یعنی باید آدمهایی را نشان بدهیم که شما دوست دارید.
تمام حرفم این است که دعوا آنجایی است که برخی فکر میکنند رفتن سراغ سوژههای دفاع مقدس حیطه خودشان است. چرا فکر میکنیم که فقط باید فلانی سراغش برود. اینگونه قصههای گوناگون جنگ بیان نمیشود. در حالی که ما میتوانیم با قصههای گوناگون هم از اخلاق بگوییم و هم از قهرمانی و فرهنگ و … از اینکه چقدر این آدمها ملی گرا بودند و اینکه چقدر وطنشان را دوست داشتند. اما چرا سراغش نمیرویم؟ درست است که بخشی از آن به اقتصادش برمیگردد چون صنعت گرانی است. اما قبل از آن در محتوا برخی دوست ندارد، چنین قصههایی گفته شود.
وقتی «ویلایی» را میساختیم، میگفتند که این فیلم که قابل نمایش نیست. میگفتند که ما میرویم از یک شهید فیلم میسازیم در آن گیر میکنیم شما قصه زنان فرماندههایی را میسازید که همه امروز زنده هستند. خوب مگر میشود یک همسر فرمانده، لباس زیبایی بپوشد که وقتی همسرش از خط مقدم بر میگردد او را ببیند. اما ساخته شد و تاثیرش را هم گذاشت. به نوبه خودش فیلم به اندازه خوش کار کرد. «دسته دختران» هم این حرفها را شنید. اما با چه تفاوتی که این بار بیشتر آسیب دیدیم؟ این بود که پشت ما را هم خالی کردند. زمانی که وارد این عرصه بشویم نیاز به حمایت داریم. اینکه آدمهایی باید از ما حمایت کنند که بگویند این قصه درست است و فیلم همین را هم میگوید. این را ضریب بدهیم اما این ضریب را نداریم. بودند رسانههایی که انقلابی بودند و گفتند که تهیه کننده وسط باز هستی.
اما این را باید گفت که نگاهی که حاکمیت در عرصه فرهنگ دارد اصلا با نگاهی که دولت دارد یکی نیست. نگاه حاکمیت بازتر است و دنبال جذب است. ما فیلمی را در حوزه دفاع مقدس ساختیم که یک زن هم آن را ساخته است. این فیلم دو سال قبل ساخته شده است اما چرا باید دو سال طول بکشد که به سینما بیاید.