به گزارش راهنوشت، فیلم با قصد ترور شروع می شود که گویا میخواهد تعلیق داستان را با نشان دادن بمب زیر میز ایجاد کند اما تایمر بمب بر 23 دقیقه تنظیم شده و سازندهی اثر در این مدت، هیچ اشاره ای به «بهادر» و یا ارتباط وی با «توکلی» نمیکند؛ در حقیقت نه تنها تعلیق بلکه پیرنگ هم مشاهده نمیشود، یعنی اگر به جای یک فیلم سینمایی به نام تروا(troy)، سه فیلم میساخت، بسیار بهتر بود.
تعلیق و شوک پایانی در هر سه داستان به اندازه میباشد اما فقط در محدودهی همان سه؛ چراکه میان آنها، هیچ نحوه ارتباطی به جز اتفاق مشاهده نمیشود و این یعنی سه داستان را با وصله و پینه (عبور بیسبب و بدون بازگشت دوربین از قهرمان داستان به شخصیت داستان دیگر) به یکدیگر متصل و در قالب یک فیلم سینمایی تحویل مخاطب دهیم در حالی که مجموع فیلم نه شخصیت دارد و نه تعلیق و نه پیرنگ.
«توکلی» در حال و هوایی دیگر از غرض سازنده و خود اثر تنفس میکند؛ خانوادهای که ظاهرا همه چی تمام است از پدری دلسوز و مقتدر و مادری همراه فرزندان و انواع سلائق و حتی سنین در یک خانواده اما بار قهرمان این داستان بر روی دوش کدام شخصیت میباشد؟ شاید محمد که البته در ادامهی داستان نقشی از وی مشاهده نمیشود؟ اما محمد چه هدفی دارد؟ مجری شدن چه ارتباطی با داستان دارد؟ آیا قهرمان فعال است و یا منفعل؟ آیا پس از تمام اتفاقات، دیگران وی را به هدف نزدیک کردند و یا خود وی تلاش میکرد؟ از این گذشته، فضای فیلم تا ترور محمد، تنها در دفاع مقدّس و حملههای هوایی عراق میباشد و خبری از مجاهدین خلق نیست، بهتر نبود که حامد توکلی، نقش سرتیم حفاظتی شهید صیاد شیرازی را بازی میکرد تا به پیرنگ فرعی نیز پرداخته شود؟
«بهادر» هرچند شخصیتی ساخته شده دارد و علاوه بر بازی به اندازه، میتوان برای حرکات و نگاههای وی دلیلی پیدا کرد اما با این حال، هم منفعل است و هم هدفی را در داستان دوم دنبال نمیکند بلکه تنها شخصیت وی اقتضای ترور توکلی، قتل لیلا و در آخر نجات قاصدک را دارد و تنها کشمکش وی، در حفظ جان معشوقه و حمایت از سازمان است.
«میرابی» اما از همه کاملتر است؛ دستگیریهایی که توسط وی انجام میشود و سلاحی که به افجهای میدهد، دلیل خوبی ست برای تعقیب «قائمی». نقطهی سیاه اما پیدا نکردن دلیلی برای محکوم کردن قائمی و همچنان اصرار وی بر مجرم بودن او است؛ البته با واسطه شدن نفوذی منافقین برای آزادی قائمی، داستان به خوبی تمام میشود.
تروا با تمام اشکالات در «چگونه»، بسیار سخن در «چه» دارد و توانسته است سخنان بسیاری از جنگ، بمباران، احزاب، فکر و کار منافقین و از همه مهم تر، نفوذ مجاهدین خلق در جایگاه مسئولین جمهوری اسلامی، آن هم در جایگاه های کلیدی نظام را بیان کند.
تروا بیانگر بخشی از ضربه هایی میباشد که سازمان مجاهدین خلق تحمیل خود و دیگران کرده است؛ در سه زمینه ی ضربه به مردم عادی(قتل محمد توکلی)، ضربه به خود(پشیمانی و قتل لیلا) و ضربه به مسئولین و دستگاه های محاسباتی(افشای اسرار توسط نفوذی ها، قتل و مخدوش کردن چهره ی توّابین).
نویسنده: علیرضا حسنتبار