خانه خانه3 جنگ روایت ها/ سینمای ضدایرانی وقایع و تاریخ ما را چگونه تصویر...

جنگ روایت ها/ سینمای ضدایرانی وقایع و تاریخ ما را چگونه تصویر می‌کند؟

 «اگر این کار نشود که در موارد متعدد نشده است، دشمن روایت تحریف‌آمیز و دروغ خود را در افکار عمومی جاری، و با عوض کردن جای ظالم و مظلوم، اقدامات مستمر ظالمانه خود را توجیه می‌کند.» درباره اهمیت روایت و تاثیرات آن پیش از این بارها صحبت شده و این جملات چند روز گذشته مقام‌معظم‌رهبری در دیدار با پرستاران و تاکید بر ضرورت روایت حقیقی «واقعیات جامعه، تاریخ انقلاب، دفاع مقدس و حوادث گوناگون 42 سال اخیر» این اهمیت را بیش از پیش بیان می‌کند.

به گزارش راه نوشت، اگر چند سال قبل اندیشکده آمریکایی «رند» جمله «در جنگ‌های فردا برنده کسی نیست که بمب دارد بلکه کسی پیروز است که بهترین روایت را دارد» را در کتاب «جنگ‌های شبکه‌ای» نوشت اما براساس اسناد و کتبی که وجود دارند قدمت پدیده روایت همسن حضور انسان در جهان است و به‌راحتی می‌توان گفت که سراسر تاریخ بشر را در برمی‌گیرد و همسایه دیواربه‌دیوار همان «یکی بود یکی نبود» است.

از جایی به بعد روایت، دیگر سرگرمی نبود اما همچنان ابزاری بود برای به خواب بردن؛ به خواب بردن واقعیت و حقیقت. حکومت‌ها و فرهنگ‌ها سعی کردند از روایت برای مبارزه استفاده کنند. طبق آنچه کورش علیانی در کتاب «روایت و ذهن نویسا» آورده، با آمدن «نظریه فکر روایی» متوجه شدیم که روایت، شیوه فکر کردن ما را سامان می‌دهد و فراتر از آن، اینکه روایت می‌تواند «باور» بسازد و به هویت فردی و گروهی و اجتماعی ما شکل می‌دهد.

روایت های ما جذاب نیستند

بدون تعارف باید بگوییم ما از اهمیت روایت غافل بودیم و هستیم و آنقدر دوریم که نمی‌توانیم واقعیات ملموس و عینی خود را درست و دقیق و جذاب به تصویر بکشیم و نمونه‌هایش همان‌هایی هستند که در صحبت‌های روز گذشته رهبر انقلاب شنیدیم.

این غفلت و حتی پرت بودن از جایگاه روایت فقط یک اثر سلبی نداشته است و این خلأ، میدان را به دیگران داد تا با روایت‌های جانبدارانه، مخدوش و حتی جعلی وارد شوند. دشمنان خارجی یا داخلی، افسار میدان روایت را به دست گرفتند و آش را آنقدر شور کردند که حتی در وقایعی که اصلا نبودند و کمترین شناختی هم از آن نداشتند به یک مرجع روایی تبدیل شدند. برای بیشتر وقایع تاثیرگذار ایران معاصر مستند و گفت‌وگو ساختند و ما در داخل تنها نظاره‌گران عصبانی بودیم با حرف‌هایی زیر لب.

ما در داخل تبدیل به کنشگرانی شدیم که صرفا می‌توانستند داد بزنند «اینها که ساخته‌اید، واقعیت ندارد» و البته که این صداها به اندازه نعره روایت نبود و اصلا شنیده نمی‌شد. ما با وجود سابقه دیرین روایت در تاریخ ادبیات‌مان، فراموش کرده بودیم تاثیرات روایت را و حالا گروهی پیدا شده بودند که فهمیده بودند تاثیر روایت از بمب‌ها هم بیشتر است.

آنها تاثیر و تاثر سه عنصر اصلی روایت یعنی راوی، مخاطب و خود روایت بر یکدیگر را فهمیده بودند و می‌دانستند که راوی اثری روانی و از طریق روایت بر مخاطب می‌گذارد اما روایت اثری اجتماعی و از طریق رسانه‌های جمعی بر راوی می‌گذارد و این دو از دست هم رهایی ندارند. گوهر روایت را به دل هنرهای مختلفی چون سینما و انیمیشن سپردند و از آن، انگشترهایی ساختند که بتواند جلوی درخشش واقعیات را بگیرد.

آیا واقعا روایت یک ابزار است؟

حالا ممکن است کسی بپرسد که آیا واقعا روایت یک ابزار است؟ جوابش یک بله سریع و محکم است. اگر آن اندیشکده آمریکایی اثر روایت را بیش از بمب می‌داند پس حتما و قطعا فهمیده روایت یک ابزاری است که در یکی دو دهه اخیر از آن غفلت کرده‌ایم. آن را همپای قصه و داستان گرفتیم و در بهترین حالت برایش جایگاه سرگرم‌کننده درنظر گرفتیم. یادمان نبوده که ضرورت حفظ جایگاه راوی را درک کنیم و هر چیزی را از زبان راوی گفته و اثر آن را به کمترین حدش رسانده‌ایم. به مقاطع تاریخی مهم کشورمان به چشم «مناسبت» نگاه کردیم و تکلیف کارهای مناسبتی هم که معلوم است؛ کمترین بودجه با سریع‌ترین زمان ساخت و حتی بدون پیش‌تولید.

در این میان، نمی‌توان و نباید از نقش آنهایی گذشت که به نیت گرفتن پروژه و به اسم بیان روایت وارد میدان شدند و آثارشان آنقدر بد بود که تعداد مخاطبانش را حتی تلویزیون هم اعلام نکرد. آنهایی که بر سر رقم هزینه ثانیه‌های سریال‌هایشان جلسات متعدد گذاشتند اما درنهایت مجموعه‌هایی ساختند که کسی حتی اسم آنها را به‌ خاطر ندارد و مدیران سینمایی یا تلویزیون هم ترجیح می‌دهند آنها را فراموش کنند و تکلیف هزینه‌های هدرشده پای این کارها هم معلوم نمی‌شود.

داستان روایت در سال‌های اخیر کشور ما یا گرفتار تنبل‌ها و غافلان بوده یا پروژه‌بگیرانی که هیچ شناختی از اهمیت روایت نداشتند و در بهترین حالت برای گذران زندگی و پرکردن رزومه‌شان به ساخت این آثار تن دادند. آنهایی که حتی برای ساخت این قبیل کارها سر ارکان کشور، منت هم می‌گذارند و خودشان را وقف فرهنگ و هنر این مرز و بوم نشان می‌دهند. حالا و در چنین شرایطی بدیهی است که دیگران در روایت مخدوش و جعلی خودشان جلو بیفتند و ما در بیان بدیهیات یک واقعه تاریخی الکن باشیم و گاه لال.

کرونا و پرستاران، یک موضوع خوب

پرستاران و وقایع دو سال اخیر کرونایی می‌تواند بهانه و شروع خوبی باشد برای ساختن روایت‌های جدی با آدم‌های دغدغه‌مند و البته کاربلد؛ کسانی که هم روایت را بشناسند و هم مخاطب را و خودشان هم راویان حرفه‌ای، دقیق و منصف باشند و ریزه‌کاری‌های روایت را هم به‌خوبی بلد باشند.

البته هنوز هم می‌شود دِین به وقایعی که زمانش گذشته را ادا کرد و مطمئن بود که این آثار در هر دوره‌ای دیده خواهند شد. اگر «روزگار قریب»، «در چشم باد» و «کیف انگلیسی» را نمونه‌های موفق روایت در تاریخ سریال‌سازی معاصر درنظر بگیریم، آن‌وقت می‌توان بقیه آثار ساخته‌شده را با آنها مقایسه کرد و فهمید چرا عقب هستیم و دلایل موفقیت اینها چه بوده است؟ کدام اثر را در روایت شهریور 1320 همچون «در چشم باد» یا حتی «شهرزاد» داریم؟ این نمونه‌های البته اندک نشان می‌دهد که اگر اراده و امکانات و تخصص کنار هم قرار بگیرند می‌توانیم همچنان خروجی‌های خوبی در حوزه روایت داشته باشیم. منتظر ساخت حداقل یک اثر جذاب، دقیق و فاخر در زمینه پرستاران و ماجراهای کرونا خواهیم ماند و این سریالی را که این شب‌ها از شبکه سه پخش می‌شود، نادیده می‌گیریم.

در ادامه نمونه‌هایی از آثاری را که خارج از ایران و با موضوع ایران ساخته شده، می‌آوریم که در آنها روایت مخدوش یا گاه جعلی خودشان از یک واقعه یا دوره تاریخی را روایت کرده‌اند.

6 روز

این فیلم به تهیه‌کنندگی متیو متکاف و کارگردانی توآ فریزر تولید شده و فیلمی بریتانیایی و نیوزیلندی است. «6 روز» در جریان رویداد اشغال سفارتخانه ایران در لندن در سال 1980 میلادی تولید شده است. روایت داستان فیلم این است که در سال 1980 نیروهای مسلح به سفارتخانه ایران، واقع در لندن حمله می‌کنند و کارکنان و کسانی را که در آنجا حضور داشتند گروگان می‌گیرند. در همین شرایط سربازان درحال تمرین برای عملیاتی می‌شوند که در دنیا بی‌سابقه است. فارغ از اینکه چقدر ارجاعات تاریخی و سیاسی این اثر به واقعیت ماجرا نزدیک باشد، بخش‌های مهمی از فیلم به دلیل استفاده از دیالوگ‌های شعارگونه قابل باور نیست. برای مثال دولت بریتانیا را در جایگاه فرد دلسوز و مهربانی قرار می‌دهد که قصد دارد به ایران کمک کند. جانبداری سیاسی در فیلم باعث شده که اتفاقات و وقایع گروگانگیری سفارت ایران در لندن به صورت ناقص روایت شود.

فیلم شش روز

پلیس آهنی

«پلیس آهنی» به تهیه‌کنندگی مارک آبراهام و اریک نیومن و کارگردانی ژوزه بادیلا در سال 2014 در کشور ایالات متحده آمریکا تولید شد. این فیلم بازسازی شده «پلیس آهنی» در سال 1987 است. برای ساخت این فیلم 130 میلیون دلار هزینه شده و با وجود فروش 240 میلیون دلاری این اثر در گیشه به نسبت سری‌های قبلی پلیس آهنی، یک پروژه شکست خورده در سینمای هالیوود است.

دایره فعالیت ربات‌ها «پلیس آهنی» در سال 2014 گسترش پیدا کرده و تا تهران نیز کشیده شده است. در صحنه ابتدایی فیلم شاهد هستیم که ربات‌های معروف مجموعه فیلم‌های «پلیس آهنی» در سطح شهر تهران و تحت عملیاتی به نام «تهران آزاد» درحال رژه رفتن در خیابان هستند و به نظر می‌رسد که ایران را فتح کرده‌اند! اشارات سیاسی «پلیس آهنی» که در نسخه جدید به وفور پیدا می‌شود، یکی از بدترین و در عین حال مضحک‌ترین بخش‌ این قسمت از آب درآمده است که البته اصلا و ابدا ارتباطی به داستان اصلی این مجموعه ندارند.

گلاب

این فیلم به تهیه‌کنندگی گیگی پریتزکر، اسکات رودین، جان استورت و آتیلا صالح یوچر و به کارگردانی جان استوارت در سال 2013 تولید شده است. «گلاب» از روی مستند «آنها به سراغ من آمدند» نوشته مازیار بهاری ساخته شد. این فیلم را با 10 میلیون دلار ساختند و در آن به پیامدهای انتخابات ریاست‌جمهوری ایران در دوره دهم می‌پردازند. داستان فیلم نوشته مازیار بهاری خبرنگار بی‌بی‌سی است که طی سفر خود به ایران به دلایلی دستگیر شده است.

«گلاب» در سال 2014 برنده جایزه آزادی بیان از سوی هیات ملی بازبینی فیلم آمریکا شد. جان استوارت در این فیلم عناصر طنز را وارد می‌کند تا جلوی خشونت‌آمیز شدن داستان را بگیرد. «گلاب» مهم‌ترین اثر جان استوارت در کارگردانی فیلم است. فارغ از نگاه سیاسی که در پس این اثر وجود دارد یکی از نقاط ضعف فیلم این است که ایران و ایرانی شرور و ظالم جلوه‌گر شدند. «گلاب» یک فیلم ضدایرانی و نماد کینه‌ورزی به ایران و جمهوری اسلامی است.

فیلم گلاب

تومیریس

این فیلم به سفارش وزارت فرهنگ و ورزش قزاقستان در استودیوی فیلم ملی «قزاق فیلم» و در بخش‌های گوناگون قزاقستان فیلمبرداری و ساخته شده است. بودجه 10 میلیون دلاری ساخت «تومیریس»، از سوی دولت تامین شد و این فیلم تاریخی، عنوان پرهزینه‌ترین فیلم تاریخ ۲۸ ساله کشور قزاقستان را به خود اختصاص داد. داستان این فیلم، افسانه‌ای برگرفته از یکی از چند روایت درباره مرگ «کوروش» از کتاب «تاریخ هرودوت» است که در واقعی بودن آن تردید وجود دارد.

این روایت در مورد جنگ «کوروش» با «ماساگت‌ها» (یکی از اقوام ایرانی) و ملکه آنها «تَهم‌رَییش» (تومیریس) است که «کوروش» در این جنگ به دست «تومیریس» کشته می‌شود.  این فیلم که رویکردی ضدایرانی دارد و نقش «کوروش» را در آن یک بازیگر عرب بازی می‌کند، با انتقاد‌های زیادی از جانب ایرانی‌ها و قزاق‌ها روبه‌رو شد که درنهایت کارگردان این‌طور پاسخ داد: «برای کوروش احترام قائل هستم و ایرانیان باید بر تاریخ هرودوت خرده بگیرند، نه بر من.»

تومیریس

خسرو معتضد، مورخ و تاریخ‌شناس در گفت‌وگو با «فرهیختگان»، با رد تصویری که از کوروش در «تومیریس» نشان داده شده است گفت: «کوروش یک انسان جهان‌گشا بود اما این جهان‌گشا بودن با آن تصوری که همه در ذهن دارند فرق دارد. آشوریان هم در تاریخ جهان‌گشا بودند اما به وسیله آدمکشی و جنایت می‌توانستند بر کشور یا منطقه‌ای تسلط پیدا کنند اما کوروش نمی‌کشت و تلاش می‌کرد کنار بیاید و به همین دلیل نامش به نیکویی در تاریخ جاودانه ماند.»

اسکندر

فیلمی تاریخی-حماسی به کارگردانی و نویسندگی «الیور استون» است. این فیلم محصول مشترک کمپانی‌های «برادران وارنر» و «پَتی» با وجود هزینه سنگین 155 میلیون دلاری و فروش کل 167 میلیون دلاری، تنها جنبه مورد تحسینش از نظر جشنواره‌ها و منتقدان، موسیقی متن زیبای آن، ساخته ونجلیس، آهنگ‌ساز مطرح یونانی است.

این فیلم با بازی هنرپیشگان مطرحی همچون «کالین فارل»، «آنجلینا جولی» و «آنتونی هاپکینز» به روایت بخش‌های تاریخی از زندگی اسکندر مقدونی پرداخت و سعی در ارائه تصویری حماسی از فتوحات و زندگی شخصی آن پادشاه مقدونی عصر باستان داشت. اما آنکه این بازنمایی تا چه اندازه موفق و مورد استقبال مخاطبان بود را نمرات این فیلم در سایت‌های مرجع رده‌بندی و امتیاز‌دهی فیلم‌ها، بهتر می‌تواند مشخص کند. فیلم اسکندر در مجموع با اخذ نمره ضعیف 5.6 از IMDB و تنها 16 درصد محبوبیت در Rotten Tomatoes در مجموع فیلمی ضعیف به حساب آمده و در پی این روایت ضعیف، این نکته که تصویر ارائه شده از ایرانیان و فرمانروایی هخامنشی که در قاب الیور استون که همچون قومی بربر و بادیه‌نشین بازنمایی شده‌اند، تا چه اندازه منطبق با واقعیات تاریخی و مورد قبول مخاطبان قرار گرفته، حائز توجه است.

بدون دخترم هرگز

این فیلم نخستین فیلم پس از انقلاب اسلامی بود که توجه افکار عمومی جهان را به‌سمت ایران جلب کرد. «بدون دخترم هرگز» محصول سال 1991 به کارگردانی برایان گیلبرت، داستان زنی آمریکایی به‌نام بتی را به‌تصویر می‌کشد که همسری ایرانی داشته و همراه با همسر و فرزندش به ایران سفر می‌کند.

فیلم بدون دخترم هرگز

صحنه‌های فیلم پر است از گل‌درشت کردن وقایع اجتماعی ایران و از همان بدو ورود خانواده به ایران به بازنمایی تصویری غیرمنطقی از کشور و مردم ایران می‌پردازد. تمام سکانس‌های مربوط به ایران در سرزمین‌های اشغالی فیلمبرداری شده است. سازندگان فیلم نه‌تنها از توهین آشکار به هویت دینی و ملی مردم ایران هیچ ابایی ندارند، بلکه تمام تلاش خود را می‌کنند تا تصویر مادر آمریکایی مهربان و فداکار را نشان دهند که گرفتار یک مرد ایرانی دروغگو و منفعت‌طلب است. تاکید سازندگان فیلم بر واقعی بودن داستان از عواملی بود که منجربه توجه بیشتر به این فیلم در خارج از ایران شد.

آرگو

 فیلمی هالیوودی در ژانر درام تاریخی، به کارگردانی «بن افلک» و نویسندگی «کریس تریو»، محصول کمپانی برادران وارنر است که به ادعای کارگردان فیلم، قرار است تلاش «تونی مندز»، جاسوس سیا برای فراری دادن 6 دیپلمات آمریکایی گریخته از واقعه تسخیر سفارت آمریکا را روایت کند. این فیلم با بودجه 44 میلیون دلاری و البته تبلیغات وسیعی که از زمان تولید تا اکران جهانی داشت توانست به فروش جهانی 232 میلیون دلاری برسد. ضمن اینکه جشنواره‌های آمریکایی هم از این فیلم حمایت کردند و سازندگانش مجموعا 5 جایزه در اسکار و گلدن گلوب 2013 را دریافت کردند.

اظهارنظر‌های متفاوتی در مورد روایت این فیلم مطرح می‌شود اما اغلب واکنش‌های منفی به روایت و تصویر مخدوش و نادرست ارائه شده از ایران اوایل انقلاب و شخصیت‌های ایرانی داستان است. «هنری بارنز» در روزنامه گاردین، روایت فیلم را تبلیغاتی و غیرقابل اطمینان خواند و «سارا شورد»، یکی از سه آمریکایی بازداشتی در ایران در سال 2009، در انتقاد از این فیلم نوشت که روایت آرگو حقیقت‌های ایران را محو می‌کند.

فیلم آرگو
نمایی از فیلم آرگو

سریال اسرائیلی تهران

«تهران» سریالی اسرائیلی به تهیه‌کنندگی «موشه زندر، دانا ادن و مور کوهن» وکارگردانی «سیرکین» است که در ژانر جاسوسی و درام ساخته شده است. این سریال برای اولین‌بار در 22 ژوئن 2020 از شبکه «کان 11» اسرائیل نمایش داده شد و اپل تی‌وی پخش جهانی آن را برعهده گرفت. 

داستان سریال حول فعالیت جاسوسی زنی تازه‌کار به‌نام «تَمَر ربینیان» می‌چرخد که اصالت ایرانی داشته، اما در اسرائیل بزرگ شده است و حالا برای موساد (سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی) کار می‌کند. این زن یهودی به‌عنوان هکر کامپیوتر ماموریت دارد رادارهای پدافند هوایی ایران را دستکاری کرده و به این ترتیب فرصت بمباران پایگاه‌های هسته‌‌ای ایران را برای جنگنده‌های اسرائیلی فراهم آورد. صحنه‌های این فیلم در شهر آتن یونان بازسازی شده است. غیرواقعی بودن سکانس‌ها و شخصیت‌پردازی ناقص در این اثر نشان می‌دهد که یا فیلمسازان اسرائیلی نسبت‌به وقایع امروز ایران بی‌اطلاع هستند یا اینکه علاقه‌مندند تصویری خیالی از ایران ارائه دهند.

سریال تهران

پرسپولیس

«پرسپولیس» انیمیشنی محصول کشور فرانسه برگرفته از کتابی با نام «داستان مصور پرسپولیس» به نویسندگی «مرجان ساتراپی» است. این انیمیشن که روایتی تحریف‌شده از روزهای انقلاب را به نمایش گذاشته، به ارائه تصویری سیاه و ناامید از آن روزها پرداخته است.

پرسپولیس روایتگر خاطرات دختر 14‌ساله‌ای است که پس از انقلاب ایران، نمی‌تواند خودش را با وضع موجود تطبیق دهد و توسط والدینش به وین فرستاده می‌شود. این انیمیشن با القای جامعه‌ای سیاه و یاس‌آلود از ایران، توانسته جوایزی از جشنواره «سزار فرانسه»، شصتمین دوره «کن»، فستیوال فیلم «زنان لندن» و جشنواره‌های «سائوپائولو» و «ونکوور» را برای سازندگانش به ارمغان بیاورد. درضمن پرسپولیس نامزد دریافت جایزه هشتادمین دوره «اسکار» در 2008 و نامزد بهترین فیلم خارجی «گلدن‌گلوب» 2007 شده بود.

این انیمیشن با اعتراض معاون وقت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد نسبت‌به پخش آن در کن همراه بود. علاوه‌بر ارائه یک بازنمایی سیاه از واقعه انقلاب اسلامی 57، اعتراضات مسلمانان سایر کشورها را نیز به‌همراه داشت. پس از پخش این انیمیشن در شبکه تلویزیونی کشور تونس در سال 2011 گروهی از مسلمانان این کشور نسبت‌به صحنه‌های کفرآمیز این انیمیشن در تجسد پیدا کردن خداوند اعتراض کردند که این اعتراضات خیابانی درنهایت منجربه عذرخواهی مدیر شبکه تلویزیونی تونسی و پرداخت جریمه ازسوی او شد.

مریم

 فیلمی آمریکایی ساخته «رامین سِری» فیلم‌ساز آمریکایی- ایرانی در ژانر درام است که در سال 2000 ساخته و دو سال بعد توسط شرکت Streetlight Films در آمریکا عرضه شد. این فیلم با فروش 129 هزار دلاری درواقع یک فیلم کم‌هزینه و ناموفق در گیشه ارزیابی شده و با اخذ نمره 6.7 در سایت IMDB و با وجود استفاده از زبان فارسی در فیلم، مورد توجه مخاطبان قرار نگرفت.

با این حال مریم با بازی اشخاصی چون «مازیار جبرانی» و «شهره آغداشلو»، توانست برنده جایزه فیلمساز نوظهور جشنواره بین‌المللی سنت لوییز در سال 2000 شود. این فیلم زندگی یک خانواده ایرانی مقیم آمریکا را در سال‌های اول انقلاب روایت می‌کند. شخصیت مریم آرمین، دختری مشغول تحصیل در دبیرستان نیوجرسی است که با ورود پسر عمویش علی که شخصیتی مذهبی و هوادار انقلاب است، به آمریکا جهت تحصیل، مواجه می‌شود و همزمان قصد ترور محمدرضا پهلوی در مرکز سرطان «مموریال اسلون» منهتن را دارد. ارائه تصویری افراطی و نامتعادل از شخصیت علی که نماینده انقلابیون ایران است و خواهان ترور شاه اسبق است، این فیلم را همراه با روایتی خلاف واقع و جهت‌دار، در زمره آثار ضدایرانی قرار می‌دهد.

مامورمخفی

«ازتهران خوشم می‌آید، دارم به تهران احساس تعلق می‌کنم»؛ دیالوگی که قرار است از فیلم «مامورمخفی» روی متفاوتی نمایش دهد؛ فیلمی که با نگاهی درام، داستانی جاسوسی را روایت می‌کند. گفته می‌شود سکانس‌های مربوط به تهران در این فیلم به‌صورت مخفیانه ضبط شده است و همان‌طور که پیش‌تر ذکر شد، کارگردان «مامورمخفی» برخلاف رویه سابق که تصویری نه‌چندان زیبا از ایران و تهران در فیلم‌هایی با این محتوا ارائه شده، در تلاش است با نگاهی مثبت و ایجاد نمایی خوب، تهران را معرفی کند.

مامورمخفی ساخته «یووال آدلر»، فیلمساز صهیونیستی است که فیلمنامه آن با اقتباس از یک رمان عبری با عنوان «معلم انگلیسی» نوشته شده است و به‌دلیل نقش هالیوود در تامین هزینه‌های ساخت آن، یک فیلم اسرائیلی_آمریکایی شناخته می‌شود. این فیلم برای اولین‌بار در سال 2019 در جشنواره بین‌المللی فیلم برلین به نمایش درآمد.

فیلم مامور مخفی

«راشل» که دیانه کروگر نقش آن را بازی می‌کند، نام شخصیت اصلی داستان است که تحت عنوان معلم زبان به تهران می‌آید و با فردی به اسم فرهاد آشنا شده و رابطه‌ای عاطفی با او برقرار می‌کند. درحقیقت «مامور مخفی» تولید شده تا توانایی‌های سرویس جاسوسی رژیم صهیونیستی در ترور دانشمندان هسته‌ای ایران را به‌تصویر بکشد، اما برای این منظور، تصمیم گرفته مستقیم به هدف نزده و  به‌جای آن درامی انسانی را هم وارد ماجرا کند تا هدف خود را در لایه‌های پنهان فیلمنامه مخفی کرده و ظاهر آزادی‌خواهانه و نوع‌دوستانه‌ای به خود بگیرد.

سپتامبرهای شیراز

سال 1357است و همه چیز به هم ریخته است، در خیابان که راه می‌روی ستون‌هایی را می‌بینی که برای دار زدن مردم علم شده است. این قابی سیاه از فیلم سپتامبرهای شیراز ساخته وین بلیر است.

این فیلم با بازی «سلما هایک» در نقش فرناز، «آدریان برودی» در نقش اسحاق امین و «شهره آغداشلو» به روایت داستان خانواده‌ای یهودی تبار می پردازد که درسال57 پدر خانواده به جرم یهودی بودن و جاسوسی اسرائیل دستگیر می‌شود و مجبور به مهاجرت می‌شوند. فیلم با اقتباس از کتابی به همین نام از «دالیا سافر» ساخته شده است. این کتاب در سال2007 جزء صد کتاب برتر نیویورک تایمز معرفی شد. دالیا سافر مدعی است که در زندگی شخصی خود چنین تجربه‌ای را داشته و در سال 1982مجبور به ترک خاک ایران شده بوده است.

فیلم سمپتامبر های شیراز

فیلم به شدت پرهیز می‌کند از اینکه بگوید انقلاب اسلامی یک انقلاب نرم مردمی و یک دگرگونی سیاسی بوده است. در سال‌های ابتدایی انقلاب شهروندان یهودی که به اسرائیل سفر کردند هیچ ‌گاه محل مناقشه انقلابیون نبودند و حتی تا اواسط دهه شصت در این خصوص ممنوعیتی وجود نداشته است.

سنگسار ثریا

فیلمنامه این فیلم که براساس رمانی از «فریدون صاحب‌جمع» است، به زندگی زنی می‌پردازد که همسرش تصمیم به ازدواج مجدد گرفته و به همین دلیل می‌خواهد همسر اول خود «ثریا» را طلاق دهد، اما با درخواست ثریا مبنی‌بر دریافت نفقه و مهریه روبه‌رو می‌شود، بنابراین با همدستی کدخدا و روحانی روستا، ثریا را به خیانت محکوم کرده و سنگسار می‌کند.

فیلمبرداری این فیلم 5 میلیون دلاری آمریکایی، در اردن بوده و به تهیه‌کنندگی کمپانی «ام پاورپیکچرز» ساخته شده است، با این‌حال بیشتر دیالوگ‌های «سنگسار ثریا» به زبان فارسی است و به‌صورت زیرنویس انگلیسی در جشنواره تورنتو و سایر نقاط پخش جهانی شده است.

سنگسار ثریا

سنگسار ثریا که در رده فیلم‌های ضدایرانی – اسلامی قرار دارد، درحالی از سنگسار صحبت می‌کند که اثبات زنای محسنه و اجرای حکم سنگسار تنها به دو روش صورت می‌گیرد؛ یکی با اقرار زن یا مرد خطاکار به‌صورت 4 مرتبه (درحالی‌که ثریا بارها در فیلم می‌گوید من کاری نکرده‌ام) و دیگری با شهادت 4 مرد یا 3مرد و 2 زن و اگر تعداد شاهد کمتر از این تعداد باشد باید شاهدها به‌سبب تهمت ناروایی که زده‌اند شلاق بخورند. (در فیلم فقط دو نفر شهادت می‌دهند؛ شوهر ثریا و قاسم) همچنین در بخش دیگری از فیلم، کدخدا ابراهیم به ثریا می‌گوید: «وقتی مردی اتهامی بزند وظیفه زن است که بی‌گناهی خودش را ثابت کند.» درحالی‌که براساس فقه و قانون بار اثبات ادعا برعهده مدعی است. روایت متعصبانه فیلم باعث شده تصویری غیرمنطقی و جاهلانه از مردان و زنان ایرانی ارائه شود.

منبع: روزنامه فرهیختگان

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید