آن طور که اعلام شده، نگارش فیلمنامه نهایی منطقه پرواز ممنوع نزدیک به ۲ سال زمان برده است، از ابتدا نیت سازندگان این پروژه این بود که فیلمی برای نوجوانان بسازند؛ البته نه به این معنی که سوژه نوجوانان باشند بلکه فیلمی که زبان و دنیای آن هم مخصوص نوجوانان باشد و مخاطب هدفش همانها باشند. طبق اطلاعات ارائه شده تلاش شده موارد و جزئیاتی به کار اضافه شود که برای مخاطب نوجوان جذابیت داشته باشد.
نقشهای اصلی فیلم برعهده سه نوجوان است که با هم دوست هستند. این نوجوانها هیچیک بازیگر نیستند. بازیگردان نوجوانان کار، آقای زینالعابدین تقیپور نزدیک به دو ماه در مدارس، آموزشگاهها، مساجد، گروههای سرود و جاهای مختلف دنبال گزینههایی بوده که بتوانند جای شخصیتهای فیلم قرار بگیرند.
نهایتاً سه نفر از مناطق جنوب شهر تهران انتخابهای نهایی میشوند؛ کسانی که تا به حالا سابقه بازی و جلوی دوربین قرار گرفتن را نداشتند. سید هادی اسلامی که پیش از این ساخت جلوههای ویژه رایانهای فیلمهایی چون «ملک سلیمان»، «بادیگارد»، «چ» و «به وقت شام» را در کارنامه کاری خود داشته است، اجرای جلوههای ویژه فیلم سینمایی «منطقه پرواز ممنوع» را برعهده گرفته و همین نشاندهنده حضور چشمگیر جلوههای ویژه دراین فیلم است. کار برخلاف کارهایی که در سالهای اخیر در سینمای ایران ساخته میشود و عموماً در تهران و در لوکیشنهای محدود اتفاق میافتد از تنوع خوبی برخوردار است. منطقه پرواز ممنوع ۵۰ لوکیشن دارد.
داسارگر پیش از این ساخت چند فیلم داستانی غیرسینمایی از جمله «هنگامه» و «سر به راه» را در کارنامه دارد. بیش از ۵۰ لوکیشن در منطقه کلیبر استان آذربایجان شرقی محل فیلمبرداری این پروژه بوده است. برای بررسی بیشتر روند تولید «منطقه پرواز ممنوع» با امیر داسارگر کارگردان این فیلم گفتوگویی انجام دادهایم که درادامه میخوانید.
از آنجایی که ظاهراً شخصیتهای اصلی فیلم نوجوانان هستند، انتخاب و بهکارگیری آنها سخت نبود؟
بخش سخت و مبهم کار ما همین موضوع بود. دو سال پیش در تولید یک فیلم کوتاه تجربهای بهدست آوردم که سر این کار هم از آن استفاده کردم. اصرار داشتیم بازیگران ما چهرههای جدیدی باشند. به نظر من فیلمهای کودک و نوجوانی خوب از کار درمیآیند که بازیگران اصلیشان قبلاً دیده نشده باشند؛ این یکی از مهمترین فاکتورهاست. ضمناً ما مصر بودیم که بچهها به نوعی بکر باشند.جستوجوی گستردهای برای انتخاب آنها صورت گرفت. دریک پروسه چهارماهه به همراه آقای تقیپور در چندین شهر حدود چندصدنفر راه بررسی کردیم که نهایتاً این سه عزیز را انتخاب کردیم. حدود دوماه را بازیگردان با آنها تمرین کرد تا کار شروع شد.
لوکیشنهای شما خارج از تهران است؟
بله، تقریباً تمام آنها خارج از تهران است. کل قصه ما در یک شهر کوچک و بکر اتفاق میافتد، اما نگاه ما ملی است و اسمی از منطقه جغرافیایی، لهجه و… نیاوردهایم.
این نوجوانان اهل تهران هستند؟
بله، یکی از آنها ساکن نازیآباد، دیگری شهرری و نفر سوم اهل منطقه نواب است.
باتوجه محل سکونت این بچهها و لوکیشن خارج از تهران، آیا حضور چند هفتهای آنها در پروژه برایشان سخت نبود؟
البته یکی از اعضای خانواده کنارشان بود. معمولاً مادرشان کنارشان حضور داشت تا شرایط بهتری داشته باشند.
اما همین را هم باید شاهکار این بچهها دانست که ۷۵ روز دور از شهر و خانواده بودند و روزی ۱۲ساعت کار مفید میکردند. بازیگر اصلی ما از ۷۳ جلسه کار فقط سه روز آف بوده است. حدود ۷۰ روز این نوجوان ساعت ۶صبح پشت میز گریم نشسته است؛ به نظرم این یک اتفاق استثنایی برای یک بچه۱۳ساله است.
همانطور که خودتان گفتید مخاطبان این فیلم نوجوانان هستند. از چه المانهایی بهره بردهاید که کار جذاب باشد؟
نخستین نکته در این بحث قصه است. تجربه ثابت کرده، اگر فیلمی قصه خوبی داشته باشد دهن به دهن میچرخد و مخاطب را جذب میکند. درهمین چند سال اخیر فیلمهای سادهای داشتهایم که به خاطر قصه خوب و سالمی که داشتهاند مخاطب را راضی کردهاند.
فیلمنامه قصهگو و قهرمانمحوری داریم. یک نوجوان با تماشای منطقه پروازممنوع قطعاً کیف خواهد کرد! سعی کردیم تا جایی که بلدیم متکی به قواعد ژانر و ماجراجویانه کار کنیم. رگههایی از ژانر جاسوسی-پلیسی هم در فیلم وجود دارد که داستان را پرتعلیق میکند.
در لوکیشنی بکر و اتفاقاتی که تا به حال در سینمای ایران دیده نشده است فیلم را تولید کردهایم. ماجرا به جاهایی میرسد که کسی حتی به ذهنش هم خطور نخواهد کرد. همه اینها درکنار هم من را به اکران و جذب مخاطب امیدوار میکند.
شما در این فیلم چند موضوع را در کنار هم قرار دادهاید؛ از یوزپلنگ ایرانی تا مدافعین حرم و سایت هستهای و اقتدار ملی؛ چه شد که این محتوا را برای ساختن فیلمی برای کودک و نوجوان انتخاب کردید؟
جهان قصه ما و موضوعات مختلفی که در آن آورده شده منسجم و یکپارچه در کنارهم قرار گرفتند و این گونه نیست که ما درباره پنج موضوع مختلف و بی ارتباط با هم صحبت کنیم. این فیلم در بستری قرار گرفته که میتواند واقعیت داشته باشد و دور از ذهن نیست.
این خانه در شهر نطنز قرار دارد و همانطور که می دانیم خیلی از دانشمندان ما در نطنز زندگی میکنند، به مسجد و بقالی و … رفت و آمد دارند و در فاصله دو کیلومتری آنها هم یک سایت هستهای قرار گرفته است. به علاوه اینها، آنجا طبیعت زیبایی هم دارد و اطراف آن دشت و باغ وجود دارد که میتواند محل زیست انواع حیوانات باشد.
ولی در جریان فیلم هیچ اشارهای به اینکه این داستان در چه منطقهای از ایران روایت میشود، نمیکنید.
بله. به عمد در فیلم اشارهای به مکان فیلمبرداری نداشتیم زیرا مهم نیست کجاست. ما میخواستیم یک نگاه ملی در فیلم وجود داشته باشد تا همه بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. نزدیک شدن به آداب، رسوم و گویشها در الگوی فیلمسازی من وجود ندارد.
شاید بتوان گفت در ایران برای ساخت فیلمهای کودک و نوجوان یک الگوی کانون پرورش فکری داریم که نشان دادن آداب و رسوم و گویش و لهجه برایش مهم است و یک الگوی سینمای تجاری؛ من دنبال دومی بودم. چیزی که هر نوجوانی آن را دید، بتواند با آن ارتباط برقرار کند.
پرداختن به این موضوعات کار را برای شما به عنوان فیلمساز سخت نکرد؟
از آنجایی که این نشانه ها هرکدام میتوانست به داشتن یک فیلم پرماجرای نوجوانانه کمک کند انتخاب شدند و اینگونه نیست که بگوییم باعث سردگی مخاطب میشود یا اینکه موضوعات بالاجبار در کنار هم آمدهاند. در نمونههای خارجی به طور مثال در داستانهای تن تن که یک فیلم ماجراجویانه است، ممکن است قصه هر جایی اتفاق بیفتد از کارخانه تا وسط دریا.
نمی خواهم بگویم ما در سطح کمپانیهای بزرگ دنیا بودیم زیرا آنها امکانات و ازهمه مهمتر تجربه دارند و اگر کارگردانی اقدام به ساخت اثری میکند قبل از او کسان دیگری بودند و میتواند از زیرساختهایی که آنها ایجاد کردهاند از تجربه تا استودیوهای فیلمسازی بهره ببرد اما در ایران اولین بار ما دست به چنین اقدامی زدیم.
بنابراین از نظر جذابیت، لوکیشنها به ما کمک زیادی کرد و به شخصه موضوع یوزپلنگ را وقتی عنوان کردم که لوکیشن را پیدا کرده بودم و مشخص شد در این جنگل ها میتواند یوزپلنگ هم وجود داشته باشد.
برخی به ما می گفتند این همه موضوعات را در کنار هم قرار دادهاید؟ چه کار میکنید؟ این در حالی است که ما متر و معیاری داشتیم و سعی داشتیم همه چیز را از نگاه یک مخاطب نوجوان ببینیم و با توجه به الگوهایی که از سینمای دنیا آنالیز کردیم، فهمیدیم اگر قصه جذاب باشد می تواند مخاطب را همراه کند مخصوصاً نوجوانان. ما در زمان اکران هم دیدیم مخاطب توانست با آن ارتباط برقرار کند.
امروزه به جهت تولید آثار متنوع و با کیفیت کودک و نوجوان در کمپانیهای بزرگ جهانی و تغییر سلیقه مخاطب کودک و نوجوان ساخت فیلم برای این گروه سنی و رقابت با این آثار کار دشواری به نظر میرسد. شما چه راهکاری برای مقابله با این مساله پیدا کردید؟
ما در جریان نگارش فیلمنامه این اثر، از تعدادی نوجوان خواستیم تا آن را بخوانند و ببینیم آیا با آن ارتباط برقرار میکنند یا نه و البته از همه اینها مهمتر کسی را در کنارمان داشتیم که سالهاست با نوجوانان کار میکند و شناخت بسیاری از آنها دارد. نقد فیلمنامه کاری تخصصی است و هرکسی از پس آن بر نمیآید اما کسانی مانند آقای زین العابدین تقیپور که سالهاست برای نوجوانان و در حوزههای تربیتی کار میکند، توانست کمک خوبی برای ما باشد.
با این وجود بازیگران نوجوان ما دو ماه قبل از فیلمبرداری هر روز تمرین داشتند و حتی یک ماه بدون فیلمنامه تمرین میکردند و از ماه دوم که فیلمنامه دریافت کردند و آن را خواندند جزو آخرین ارزیابیهای ما بود که وقتی این سه توانستند با آن ارتباط برقرار کنند دیگران نیز میتوانند.
و سخن پایانی:
«منطقه پرواز ممنوع» قبل از هر قضاوتی تلاشی است که نسل آینده این مملکت به چیزی که حقش است برسد. فیلم سعی میکند حال خانوادهها و بچه ها را خوب کند امیدوارم حضور مردم در سینما باعث شود دیگر سینماگران به این سمت بیایند و مدیران سینمایی بسترهای مناسبی برای دیده شدن و عرضه این محصولات فراهم کنند.