به گزارش راهنوشت، مسعود فراستی و هادی حجازیفر در همایش فرم و نقد که اخیرا در شهر رشت برگزار شد، گفتگویی پیرامون فیلم سینمایی «موقعیت مهدی» داشتند که در ادامه بخشی از آن را می خوانید:
فراستی: چه شد بین این همه اعجوبه جنگ، مهدی باکری را انتخاب کردی؟
حجازی فر: زندگی شهید مهدی باکری به قول بچههای ادبیات نمایشی خیلی دراماتیک نیست. همه کسانی که از زمان جنگ ماندند میگویند مهدی نماد معنویت در جنگ بوده. من با وجود پژوهش بیرحمانه نقطه سیاه که هیچ، نقطه خاکستری هم در زندگیاش پیدا نکردم. بنابراین ما سختترینها را انتخاب کردیم.
مهدی باکری را براساس علاقه شخصی و شناختی که از او داشتم و همین طور قولی که به پدرم داده بودم که گفت در صورتی حلالت میکنم که اگر زمانی فیلمساز شدی فیلم لشکر عاشورا و آقا مهدی را بسازی انتخاب کردم.
فراستی: چه کردی که فیلم موقعیت مهدی برای همه هست؟ یعنی از بچه جنوب شهری تا شمال شهری با این فیلم حال می کنند.
حجازی فر: من از اول هدفم همین بود. مهدی کسی بوده که مهندسی عمران خوانده و هزار تا موقعیت دیگر داشته، همه چیز را رها می کند و سر حرفی که زده می ماند؛ این نشان می دهد که این ها چه سرمایه های بزرگی بودند. ما نه از حقیقت زدیم، نه جعل کردیم. تلاش کردیم واقعی باشد. تلاش کردم به جزئیات بپردازم و انسانهایی را که می شناختم نشان بدهم. موقعیت مهدی فیلمی هست برای همه. وارد هیچ جناح بندی سیاسی نشدم. نخواستم به نفع هیچ کسی عمل کنم. تلاش کردم همان نگاه و باور مهدی به مردم را در فیلم هم بیاورم.
فراستی: نترسیدی از این که حدود نصف فیلم به زبان ترکی باشد و خیلیها نیاز باشد زیرنویس بخوانند؟
حجازی فر: واقعا به این فکر کردم و تلاش کردم برای آن طراحی داشته باشم. تلاش کردیم زیرنویس ها خیلی خلاصه و درشت باشند، تلاش کردیم فرصت بدهیم برای خواندن و همزمان دیدن؛ حتی این را در اجرا هم لحاظ کردیم. از طرف دیگر استفاده از زبان ترکی برای این کار اجتناب ناپذیر بود. من به همه جزئیات وفادار ماندم که یک سند تصویری تاریخی بسازم. مثلا به من گفتند بیا در شهرک دفاع مقدس بساز. اما من آن جا را انتخاب نکردم زیرا کوه داشت ولی منطقهی عملیاتی بدر و خیبر یک دشت بوده. من وقتی به جزئیات این قدر اهمیت می دادم نمی توانستم زبان ترکی را نادیده بگیرم.
حتی این کار باعث شد که به جز من و ژیلا شاهی و وحید آقاپور و روح الله زمانی، بقیه اولین بارشان باشد که جلو دوربین میروند و من یک جاهایی مجبور می شدم خیلی از اولیات را توضیح بدهم.
فراستی: من این فیلم را برای بار پنجم دیشب دیدم اما انگار خسرو را برای بار اول میدیدم. خسرو چه جوری برای تو ساخته شد و شد چنین شخصیتی که دیوانه کننده است؟
حجازی فر: من به این نتیجه رسیده بودم که باید به نوعی تاثیر شهادت حمید را روی مهدی نشان دهم. با توجه به تحقیقی که کرده بودم ماجرا این جور است که با انواع سلاحها و هواپیماهای بهروز دارند جزیره مجنون را میزنند. در بین این آتش سنگین پشت بیسیم میگویند حمید شهید شد. واکنشی که مهدی انجام میدهد این است که آن یکی بیسیم را برمیدارد به یاخچیان میگوید سریع برو جای حمید را بگیر، بعد بیسیم را میگذارد و به نیروها میگوید که بروید جلو و فلان کار را کنید و … . گفتم خب الان من اینجا بخواهم کار نمایشی بکنم باید به مهدی یک تألمی بدهم بعد برود یک گوشهای سکوت کند؛ این میشود شبیه کارهایی که من خودم آنها را مسخره میکنم. من قبلا قصه خسرو را شنیده بودم و افسوس میخوردم که ماجرایش را نمیتوانم در فیلم بیاورم اما اینجا یاد داستان خسرو افتادم. گفتم خسرو در قبال رفیقش این شکلی فرو میریزد. وقتی من این را نشان بدهم تماشاگر در ذهنش می فهمد که مهدی برای از دست دادن حمید چه کشیده و خسرو این شکلی ساخته شد. خسرو من و موقعیت مهدی را نجات داد. کاراکتر خسرو و محمد گلتپه هر دو براساس واقعیت هست و خسرو الان هم زنده هست.
عموم علاقهمندان به اکران این فیلم میتوانند با حداقل امکانات، آن را در مساجد، دانشگاهها، حوزههای علمیه، مدارس، پایگاههای بسیج، ارگانها و … اکران کنند. جهت ثبت درخواست و دریافت راهنمایی به سامانه Ekranmardomi.ir مراجعه یا اینجا کلیک کنید.