ماستمالیزاسیون
اوایل امسال در یکی از برنامههای خندوانه، جنابخان حرفی از مشکلات صیادان جنوب زد و مسئلۀ صید صنعتی کشتیهای چینی را مطرح کرد؛ و خیلی تراژیک از مسئولان خواست مشکل را حل کنند. جای امیدواری داشت که خندوانه بهجز کارهای خنثی، به مسألهای با ابعاد اجتماعی ورود کرده.
بهزودی پطرس فداکار از راه رسید و در جواب جنابخان اینطور مطرح شد که شیلات توضیح داده کشتیهای چینی فقط مجوز صید زیرسطحی دارند؛ و چون صیادان محلی توانایی و تکنولوژی صید از اعماق دریا را ندارند، این مجوزها خللی در روند صیادی مردم محلی ایجاد نمیکند؛ و مسأله به همین سادگی ماستمالی شد و گذشت…
75 دقیقه
مستندی بهنام «دریابست» به دستم رسید؛ دو سهبار به مدت زمان فیلم نگاه کردم؛ 75 دقیقه؟! مستندی با این مدتزمان طولانی، ارزش صرف وقت برای دیدن دارد؟ بهتر نیست به جایش، آخرین فیلم اسپیلبرگ را ببینیم؟ یا چرخی در اینستاگرام بزنیم؟!
از نام مستند الهام گرفتم و دل به دریا زدم؛ چند دقیقه که گذشت، میخکوب شدم. مدتها بود چنین مستند نفسگیر و پرهیجانی تماشا نکرده بودم؛ اصلاً گذشت زمان را احساس نمیکردم.
«دریابست». در ذهنم بهعنوان نام یک مستند افشاگرانه، جسورانه و ماجراجویانه ثبت شد؛ مستندی با موضوع مشکلات صیادان جنوب کشور و بهخصوص صید صنعتی کشتیهای چینی در آبهای این منطقه. تازه می-فهمیدم خندوانه و مدیرانش چقدر سطحی با این مسأله برخورد کردهاند؛ چقدر بیمبنا و بدون تحقیق و سهلانگارانه…
بومیِ دردکشیده
مستند «دریابست»، متکی به پژوهشی بسیار قوی است که تنها از دل یک کار تحقیقاتی بیرون نمیآید و سازندۀ فیلم که پژوهش و نگارش فیلمنامۀ آن را هم برعهده داشته؛ خود، فردی بومی و دردکشیده است که از یک راه رفته با مخاطب سخن میگوید.
برای همین توانسته اثری جامع و همهجانبه بسازد. در برخی قسمتهای فیلم، این سؤال پیش میآید که سکانس بعدی چه میتواند باشد؟ آیا هنوز سرفصلی هست که مطرح نشده؟ با این همه نشانه و گزاره، مثلاً از دقیقۀ چهل به بعد قرار است چه چیزی ببینیم؟ اما هرچه از زمان فیلم میگذرد، لایههای بیشتر و عمیقتری از ماجرا باز میشود و این جامعیت، لحظهلحظۀ مستند را جذاب و سرشار از اطلاعات مفید میکند.
بدها و خوبها در «نقد درونگفتمانی»
با اینکه «دریابست» یک مستند انتقادی تند و گزنده است؛ اما نقدش، اصلاحگرانه و «درون گفتمانی» تعریف میشود؛ یعنی در چهارچوب قوانین نظام و انتقاد به عدم اجرای قوانین یا نقص قوانین؛ میتوان گفت؛ حتی یک کلمۀ ساختارشکنانه، رادیکال و خارج از چهارچوب شنیده نمیشود.
این مستند مثل هر اثر سینمایی، شخصیتهای مثبت و منفی دارد؛ یک دسته، صیادان مظلوم جنوب که بهدلیل صید صنعتی و همدستی کارتلهای ایرانیچینی، شغلشان را از دست دادهاند و دستۀ دیگر، چینیها و صاحبان شرکتهای صیادی صنعتی و چند مسئولِ مشکوکِ شیلات؛ اما فیلم منحصر در این دو نمیماند؛
دستۀ دیگری در این مستند حضور دارند که من آنها را حامیان مینامم؛ این گروه شامل مسئولان دلسوز محلی و غیرمحلی هستند که حلقۀ مفقودۀ بیشتر آثار انتقادی میباشند؛ یعنی در بیشتر آثار نقادانه، فقط دو دستۀ مظلومان و ظالمان وجود دارند.
در این مستندِ شریف، تعداد زیادی از مسئولان محلی شامل امامجمعه، فرماندار، معاون فرماندار، نمایندۀ مجلس و مسئولان غیرمحلی مثل نمایندۀ رهبری در شورایعالی امنیتملی و… دیده میشوند؛
یعنی نمودار شخصیتشناسی این مستند تابع تناظر یکبهیک نیست، بلکه دوبهدو است و مسئولان به دو دستۀ مثبت و منفی تقسیم میشوند که البته مثبتها زیادتر و تبلورشان بیشتر است و کیمیای مستند «دریابست» در این نکته نهفته است.
امامجمعه یعنی این…
جالب اینکه بین همۀ شخصیتها، یک نفر درخشش عجیبی دارد؛ امامجمعۀ انقلابی بندر جاسک که در خطبههای نمازجمعه، شیلات را تهدید میکند که اگر جلوی صیادان چینی گرفته نشود، شخصاً به مسئله ورود خواهد کرد؛ و در سکانس بعد تعدادی قایق محلی را میبینیم که برای آتشزدن یک کشتی صید صنعتی، تعقیبوگریز پرهیجانی راه میاندازند.
به زبان مردم
«دریابست» مستندی ساده، روان و همهفهم است؛ بهدور از اِفادههای فرمالیستی و تصاویر کج-ومعوج و روشنفکری؛ که سعی نمیکند پیچیده سخن بگوید تا مخاطب مثلاً فرهیخته بگوید: اوووو… عجب سوادی دارد این فیلمساز! بیان مستند برای مردم عادی و حتی غیر جنوبی، قابل فهم و درک است که رسیدن به این بیان، بسیار سخت و پیچیده است.
پیدا کردن مصاحبهشوندۀ مناسب، نگاه درست به مردم، گرفتن مصاحبهها در مکانهای مناسب و طبیعی، کلیدواژههای بینظیری در این مستند گردآورده؛ مثلاً بجای عبارت «تخریب زیستگاههای طبیعی موجودات دریایی»، یکی از صیادان محلی میگوید: «این کشتیهای بزرگ خانۀ ماهیها رو خراب میکنه» و دیگری بهجای عبارت «این نوع صیادی باعث کاهش ذخایر غذایی دریا میشود» میگوید: «این کشتیها غذای ماهیهای بزرگ رو میگیرن و دیگه ماهی از اقیانوس سمت ما نمیاد» یا بهجای عبارت «انقراض نسل ماهیهای خلیجفارس»، یکی از صیادان این جملۀ دلپذیر را میگوید: «ماهیِ فلان گم شده… دیگه نیست»؛ این نقبزدن به ذخایر واژگانی و بوم غنی منطقۀ جنوب از دیگر مزایای مستند «دریابست» است.
محیطزیست بیصاحب
«دریابست» مستندی بینظیر در حمایت از محیط زیست خلیجفارس است. در سکانس تشریح میزان آسیب کشتیهای صنعتی به محیط زیست، زوایایی برای مخاطب روشن میشود که شاید تا بهحال به آن فکر نکرده، تخریب تپههای مرجانی، تخریب زیستگاههای کف دریا، صید و کشتن بیرویه ماهیهای بسیار ریز که غذای ماهیهای بزرگ هستند و…
درحقیقت این مستند در زیر متن محتوایی، نقدی تند و بهجا به مسئولان سازمان محیط زیست دارد که چرا جلوی صید صنعتی ماهی را نمیگیرند؟ مسئولانی که از محیطزیست فقط عنوان سیاسی و سفرهای خارجیاش را بلدند.
«دریابست» از نظر مخاطبشناسی، مستندی دقیق و درست است؛ تکلیفش با خودش روشن است. لایۀ اول مخاطب این مستند، مردم و صیادان جنوبی هستند که با دریا و ماهی و صید سروکار دارند؛ و سایر مخاطبین در لایۀ دوم هدف قرار میگیرند و بههمیندلیل فیمنامه از هدف اصلی دور نمیشود و روایتی یکدست و روان دارد.
مشخصۀ ایرانیها
چند سکانس جسورانه و هیجانانگیز در فیلم داریم؛ یکی سکانس تعقیب کشتی صنعتی توسط صیادان محلی و دیگری، سکانس پایانی فیلم که در دل شب، خبرنگار صداوسیما و راوی اصلی مستند با یک قایق کوچک برای فیلمبرداری از قایقهای درحال صید غیرمجاز، به دریا رفتهاند؛ چنین سکانسهایی شاید ایرانیترین بخشهای مستند باشد که نشان میدهد عدالتخواهی و ظلمستیزی در خون ما ایرانیهاست.
شیعه و سنی با هم
در نهایت باید گفت «دریابست» مستندی وحدتگرایانه است؛ استیفای حقوق ساحلنشینهای اهلسنت. اگر اعتقاد به ضرورت تقسیم عادلانۀ فضای رسانهای کشور بین همۀ مردم داشته باشیم؛ اهلسنت هم شهروندان همین کشورند و حقوقشان با دیگران تفاوتی ندارد. در مستند اشارهای به مذهب نمیبینیم؛ اما همینکه مستندی بدون تعصبات مذهبی، مردم را در پرتو نظام اسلامی و شهروندان این کشور دیده، غنیمتی مهم و قابل ستایش است.
بهتر میبود…
و در پایان، تذکر کوچکی به کارگردان پرتلاش این مستند؛ «دریابست» از تشتت در روایت رنج میبرد و دلیل این تشتت، انتخاب نادرست راوی است. کارگردان یک الماس تراشنخورده یا همان خبرنگار صداوسیما را در بیشتر کار، همراه خود دارد و بهخوبی میتوانسته این شخصیت را به پختگی برساند و بهعنوان «یک راوی از دل ماجرا» به او نگاه کند؛
اما در تصمیمی اشتباه، خود جلوی دوربین آمده و باعث دوپارگی مستند شده است. نشانۀ این تصمیم اشتباه این است که راوی اصلی، یعنی خود کارگردان هم بهجز چند سکانس بیاثر، در مجموع مستند دیده نمیشود و اثری دراماتیک در کار نمیگذارد.