خانه خانه1-3 وضعیت قرمز وضعیت زرد – نقدی بر سریال طنز «وضعیت زرد»

وضعیت قرمز وضعیت زرد – نقدی بر سریال طنز «وضعیت زرد»

به گزارش سایت راه‌نوشت، چند سال پیش مصاحبه‌ای از هنرمندی ایرانی دیدم که می‌گفت بنابر ضرورتی چند سالی ساکن شهر دهلی نو بودم. در آنجا می‌دیدم که چگونه مردمی که وضع مالی مناسبی نداشتند مشتاقانه در صف‌های طویل به انتظار دیدن فیلمی بالیوودی که تازه روانه سینماها شده بود ‌می‌ایستادند. فیلم‌ها آثاری بودند عاشقانه و اکشن که هیچ تناسبی با زندگی روزمره مردمی که در کوچه و بازار می‌دیدم نداشتند. نمی‌دانستم آن‌ها در این فیلم‌ها دنبال چه چیزی هستند، تصمیم گرفتم با چند نفر از تماشاگران پرسشم را مطرح کنم.

 گفتم این فیلم واقعیت زندگی‌تان نیست؛ چرا با این وضع بد مالی خود، هر بار که فیلم جدیدی روانه اکران می‌شود مشتاقانه از غذا و لباس‌هایتان ‌می‌زنید و به دیدن فیلم‌هایی می‌روید که هیچ تناسبی با زندگی‌تان ندارد؟ در نهایت تعجب من، پاسخ همه آن‌ها یک چیز بود که «ما واقعیت‌های تلخ زندگی را در روزمرگی‌های خود از نزدیک و هر ساعت و هر لحظه تجربه می‌کنیم در نتیجه نیازی به دیدن آن بر پرده سینما نداریم. ما اینجا می‌آییم که برای چند ساعتی همپای قهرمانان فیلم‌ها در رویا باشیم.»

  می‌شود گفت سینمای ایران در مقابل سینمای هند (بالیوود) و بلکه سینمای جهان، رویکردی متفاوت را در پیش گرفته است. به جای توجه به نیاز مخاطبان که بارها با زبان بی‌زبانی، اعلام کرده‌اند به فیلم‌های کمدی علاقه دارند و هنوز که هنوز است سریال‌های عطاران و مدیری را دوست دارند، سینماگران کار خودشان را می‌کنند و عمدتا فیلم‌هایشان در گیشه شکست می‌خورد.

  مخاطبان عام هم که این غفلت مدیران و دست‌اندرکاران را می‌بینند، به یک سری کمدی‌های مبتذل روی می‌آورند. کمدی‌هایی که نه بر اساس کیفیت بلکه بر اساس درجه ابتذالشان و حرکت روی خط قرمزها، مخاطب کسب می‌کنند. آثاری که به اسم امر به معروف و نهی از منکر می‌آیند و بیشتر اشاعه فحشا می‌کنند. در این میان یک سری آثار خلاف موج می‌آیند و سعی دارند هم عطش مخاطبان برای خندیدن را برطرف کنند و هم شریف باشند به معنای واقعی کلمه!

وضعیت قرمز وضعیت زرد – نقدی بر سریال طنز «وضعیت زرد»

سریالی این شب‌ها از شبکه دو پخش شد که خیلی شبیه به آن چیزی بود که انتظارش را می‌کشیدیم؛ اولین و شاید مهم‌ترین نکته «وضعیت زرد»، فرهنگ‌سازی‌ها و ساده‌زیستی‌هایی است که سال‌هاست فراموش شده‌اند. شخصیت‌های وضعیت زرد، مثل خانواده‌های اصیل و معمول ایرانی هستند که چندسالی در تلویزیون نبودند. آن‌ها همیشه سر میز و با قاشق و چنگال‌های گران‌قیمت غذا نمی‌خورند و  بعضا روی زمین سفره پهن می‌کنند و می‌نشینند. آن‌ها بعضا دوست دارند در تکالیف شرعی خود مثل خمس کوتاهی کنند و به قولی آن را بپیچانند.

اگر شخصیت های کار را باور کنیم و سعید را یک قهرمان خاکستری بدانیم، می‌توانیم وضعیت زرد را نمونه یک سریال دینی و ملی برای الگوسازی و فرهنگ‌سازی هم بدانیم. نوع پوشش در جلوی نامحرم، رفتار اعضای یک خانواده با یکدیگر، محبت زن و مرد در یک خانواده، قهر و آشتی‌های آن‌ها و … از جمله مباحثی است که سازندگان دوست دارند در زیر متن به آن بپردازند و بعضا آن را به یک فرهنگ تبدیل کنند.

وضعیت زرد در قالب کمدی هم که انتخاب کرده، نسبت به دیگر آثار کمدی متفاوت است و در زیرگونه کمدی سیاسی قرار می‌گیرد. زیرگونه‌ای که در سال‌های اخیر کمتر از انگشتان یک دست در آن کار تولید شده است. این سریال گاها وارد کمدی سیاه هم می‌شود و صریح انتقادهایش را بیان می‌کند. اصلا کمدی بودن اخراج یک دانشمند هسته‌ای، سیاه است. وضعیت زرد در انتخاب این که در کدام دسته باشد خلاق عمل کرده و بخشی از موفقیتش هم مدیون همین ابتکارش است که بعضا حتی خط قرمزهای مرسوم تیلویزیون را جابه‌جا می‌کند.

اعتماد به جوان‌ها در جلو و پشت دوربین، سیاست جدیدی است که صدا و سیما پیش گرفته است. در این سریال هم می‌بینیم که مجید رستگار، به عنوان یک کارگردان تازه‌کار، باتجربه نشان می‌دهد. در جلوی دوربین هم تا جایی که شده به جای بازی چهره‌ها، به جوانان اعتماد شده است. حسام خلیل‌نژاد (در نقش رضا) و محمدمهدی رضایی (در نقش سامان)، عمده بار کمدی سریال را بر دوش می‌کشند تا جایی که اگر در قسمتی، نقش یکی از آن ها کمرنگ شود، از نمک و شوخی‌های سریال کم می‌شود.

فصل اول سریال با اینکه زمان پخش درستی نداشت اما با توجه به امکانات اندک، نشان داد که در صورت ادامه تولید می‌تواند به یک سریال به‌یادماندنی تبدیل شود. سریالی که با سرمایه‌گذاری، بتواند در تعداد قسمت‌های بالا ادامه پیدا کند و دیگر کسی را به یاد سریال‌های سیتکام قدیمی نیاندازد.

در فصل دوم سریال به طور کل رویکردش را عوض کرد. خود این که یک سریال در فصل بعدی تغییرات اساسی بکند حتی اگر از لحاظ کیفی بهتر شود، به یکپارچگی سریال ضربه می‌زند و از تعداد تماشاگران آن می‌کاهد. بالاخره تماشاگران فصل اول ممکن است طرفدار چیزی در فصل اول بشوند که در فصل دوم نیست. سریال‌های خارجی هم معمولا این گونه مخاطبان خود را از دست داده‌اند. از جمله سریال‌های خارجی که پس از تغییر فضا و رویکردشان ریزش مخاطب داشتند می‌توان به «سیزده دلیل برای این که» و «سرگذشت ندیمه» نام برد که پس از مدتی تولیدشان متوقف شد.

 وضعیت زرد پا در عرصه ای نهاد که هیچ سودی برایش نداشت. لوکیشن‌های مختلف و شخصیت‌های فرعی به کار اضافه شد و بعضا تیم تولید دچار اشتباه شد. سریال هنوز هم دغدغه‌مند هست. هنوز هم می‌خواهد به موضوعات روز بپردازد اما اصل خود که کمدی است را فراموش کرده است. بیشتر شوخی‌های فیلم، شوخی‌های دم دستی هستند که بعضی از آن‌ها از روی شوخی‌های فضای مجازی است.

ضمن اینکه سریال در بعضی قسمت‌ها دست به کارهای عجیب و غریبی هم می‌زند. مثلا حدود ده دقیقه از یک قسمت صرف انجام یک آزمایش می‌شود، که به خودی خود جذاب هست اما اصلا خنده‌دار نیست و وجودش در یک سریال را زیر سؤال می‌برد.

بعضی اوقات هم سریال برای مطرح کردن نقدهای اجتماعی خود به دام شعارزدگی می‌افتد و به کل یادش می‌رود که مخاطب را بخنداند. مثل قسمت‌هایی که می‌خواهد به نقد مافیای کنکور بپردازد، حضور علی عبدالعالی در سریال، آن را به ورطه شعار می‌اندازد.

تیتراژ پایانی سریال هم برخلاف تیتراژ ابتدایی چنگی به دل نمی‌زند که به خاطر آهنگ‌سازی خزایی‌فر و حماسی خواندن محمد معتمدی برای یک سریال کمدی است. درست است که متن آن به داشتن امید و شاد بودن تاکید می‌کند اما در فرم خیلی حماسی است و به درد یک سریال کمدی نمی‌خورد.

طبق آمارها مخاطبان فصل دوم را بیشتر از فصل اول دوست دارند و مخاطبان آن هم از جنس مخاطبان همیشگی تلویزیون نیستند. وضعیت زرد که شروع عالی در فصل اول داشت، در فصل دوم به یک سریال عادی تلویزیونی تبدیل شد که اگر این روند در فصل‌های بعد این سریال ادامه پیدا کند، این اثر هم خیلی دوام نخواهد آورد. وضعیت زرد باید در فصل‌های بعدی جنس شوخی‌هایش را ارتقا بدهد و از شعاری بودن پرهیز کند تا اثرگذار باشد و همه طیف مخاطب را اقناع کند.

نویسنده: علی رنجکش

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید