فیلم را مهدی جعفری ساخته، کارگردان فیلم 23 نفر که درباره گروهی نوجوان اسیر ایرانی بود، این فیلم هم در دل جنگ و البته میتوانست درباره جنگ باشد.
فیلم «یدو» درباره خانوادهای است با سرپرستی مادر که در شروع جنگ در آبادان میمانند و شهر را خالی نمیکنند. فیلم تلاش یدو پسر نوجوان فیلم برای راضی کردن مادر به ترک شهر است.
آباش تموم نشده … تموم نشده … تموم نشده …تموم نشده … سوخت!
برنج درست کردن به شبوه آب کش را به یاد بیار. میذاری آباش تموم بشه، بعد شعله رو کم می کنی تا دم بکشه، اگر هم دیر برش داری تهش می سوزه.
یدو چیزی تو این مایههاست. منتظری کی آب مقدمهاش تمام میشود تا برسد به پرداخت و پخت و پز شخصیت و ورز آمدن موقعیت … که یک هو در پلان آخر می سوزد و تمام!
و آخ که چه حسرتی ! چه فیلمی میتوانست بشود! یدو چه قهرمانی می توانست در حافظه هویتی مخاطب نوجوان ثبت شود.
یکی از جاهایی که در سینمای ایران دارای لحن و زیبایی شناسی مخصوص خودش هست کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است و این فیلم تولید کانون است.
یعنی چی لحن و زیبایی شناسی مخصوص؟ فیلم کانونی یعنی فیلم لازمان و لا مکان با کمترین تأثیرپذیری از محیط اجتماعی و اتمسفر جامعه، موقعیت هایی مجرد و خودبسنده با قاب های تصویری چیدمان شده و گاهاً کارت پستالی.
پس یدو هم می تونه در جنگ باشه ولی درباره جنگ نباشد.
موقعیت خانواده ای که می توانست در زلزله گیر افتاده باشند یا در سیل یا در شهری طاعون زده.
«یدو» فیلمی بی رمق در نشانه شناسی دفاع مقدس و بی جان در جامعه و اجتماع سازی؛ وقتی جمعی شکل نمی گیرد آرمان جمعیای متولد نمیشود و نتیجتاً برنجات دم نکرده، ته می گیرد با آن پایان بندی!
آیا توصیه بهه دیدن می کنم؟ بله. این فیلم از پیش فرضها و داشته های مخاطب ارتزاق می کنند تا راضی کنند. (امیدوارم)
برای ایده و موقعیت درخشانی که در فیلم دفن شد افسوس!
نویسنده : حامد بامروت نژاد