به گزارش راهنوشت، زمانی که به یکی از اطرافیان، دیدن فیلم منصور را پیشنهاد دادم همانطور که انتظار داشتم با شنیدن موضوع فیلم استقبال چندانی نکرد و سعی داشت از همراهی با من اجتناب کند.
حالا اگر در معرفی فیلم گفته می شد «درباره یک فرد پر تلاش است که در برابر هیچ مانعی سر خم نمی کند و برای رسیدن به هدف خود همه چهارچوب های دست و پاگیر غلط را زیر پا گذاشته و در نهایت موفق به ساخت یک هواپیما میشود» احتمالا ذهن مخاطب من به سمت یک فیلم خارجی یا یک قهرمان خیالی ساخته هالیوود می رفت و برای دیدن فیلمی جذاب و پر هیجان خود را آماده میکرد.
حال این سوال پیش می آید که قهرمانان سینمای ایرانی چرا نتوانستهاند بخش عمدهای از ذهن مخاطب ایرانی را به خود جلب کند ؟
و هنگامی که نام یک قهرمان با این خصوصیات مطرح میشود، لایه چندم ذهن مخاطب به سمت قهرمانان ایرانی میرود؟
همه میدانیم که در سینمای ایران سالانه چندین فیلم خوب تولید میشود که به تنهایی در بین فیلم های مطرح دنیا حرفی برای گفتن دارند اما اگر از نگاه بالاتر به ماجرا نگاه کنیم آیا سینمای ما می تواند ادعا کند که بین سینما های مطرح دنیا جایگاه خوبی دارد؟
و یا بهتر است بگوییم اگر یک کشور پر از ظرفیت های انسانی برای قهرمان سازی باشد، نادیده گرفتن آن ظرفیت ها به هر دلیل سیاسی و اجتماعی نشان ضعف جامعه هنری نیست؟
اگر نگاهی به سینمای کشورهای به اصطلاح توسعه یافته بیندازیم، واضح است که بیشترین بار محتوایی بر روی دوش قهرمانان خیالی و ساخته ذهن نویسنده است.
قهرمانانی که با وجود دستان و پاهای توانمند یا هیکل درشت و قوی، شخصیت های انسانی نحیف و لاغری هستند که با سرخ آب و سفیدآب هالیوودی زیبا و جذاب شده اند.
حال یک نگاه به قهرمانان واقعی کشور خود بیندازیم.افرادی که نه با نیش عنکبوت، نه با خوردن محلول، نه با تزریق آمپول ، بلکه با تلاش و مجاهدت های انسانی و خون دل خوردن های طبیعی یک زندگی و با همین جسمی که ساختار یکسانی برای همه دارد توانسته اند صحنه های عجیبی در دایره مفاهیم انسانی رقم بزنند.
آیا این مطالبه نباید پاسخ داده شود که چرا جای قهرمانان واقعی در سینمای ایران خالیست؟

در سالهای اخیر شاید فقط چند فیلم قهرمان محور توانستهاند نفس نفس زنان خود را در بین فیلم های پرفروش سینما جای دهند اما تعداد آنها بسیار کمتر از آن است که بتوان گفت جامعیت سینمای ایران را ترمیم کرده و درمان میکند. موضوعات اجتماعی بسیار نیازمند پرداخت هستند و این حقیقت را کسی انکار نمیکند اما برای تعادل رسیدن سینما آیا نباید در کنار دردهای اجتماع ،قهرمان های پیشرو و درمانگر را نیز معرفی کرد.
اگر ما فیلم می سازیم درباره زشتیها و تلخیهای جنگ و نابودی انسان های بیگناه در چنگال آتش جنگ آیا نیاز نیست در کنار آن قهرمان هایی که سعی داشتند دردهای جنگ را کمتر کنند و باری از روی دوش جنگ بردارند را هم نشان دهیم.افرادی که در میان جنگ زیبایی هایی رقم زدند که باعث شد چهره آن از خشونت و زمختی به تابلویی از لطافت های انسانی تبدیل شود.
اگر فیلم می سازیم درباره خشم و درباره هیاهو یا اینکه تعصب را زشت نشان میدهیم، آیا نیاز نیست در کنار آن انسانهایی را هم نشان دهیم که برای درمان خشم خود برای درمان تعصب خود برای درمان خشم جامعه برای درمان تعصب جامعه و هزاران درد دیگر موانعی را پشت سر گذاشته اند و در نهایت به نقطه کمال رسیدند و توانستند آن خصلت زشت را در خود از بین ببرند..
عده ای هستند که این تصاویر را واقعیت مطلق جامعه میدانند.
اما باید این سوال را پرسید، یعنی در واقعیت جامعه ما هیچ قهرمانی وجود ندارد؟ آیا همه قهرمان ها مرده اند؟ یا اینکه در تاریخ ما هیچ قهرمانی وجود ندارد که زندگی اش الهام بخش باشد؟
یا اینکه ما ضرورتی برای پرداخت به آن قهرمانان احساس نکرده ایم؟
فیلم «منصور» در سینمای بی قهرمان ایران تولد یافت. تولدی که شاید بتواند در کنار دیگر فیلم هایی از این دست مولد یک ژانر باشد. ژانری که مرده است و نیازمند احیای جدی است.
منصور نشان داد که یک فیلم می تواند هم محتوای اصیل و نجیب داشته باشد و هم برای افراد مختلف از طیف های متفاوت فکری جذابیت داشته باشد.
شخصی که پیشنهاد فیلم منصور را به او داده بودم با اصرار قبول کرد که فیلم را ببیند. با بی میلی وارد سینما شد. اما هنگام خروج از سینما گفت« تصور نمیکردم فیلم انقدر خوب باشد نه به خاطر موضوعش، به خاطر اینکه من در همه جای فیلم خودم را در جای شخصیت اصلی قرار دادم و دیدم بارها در زندگی موانع را اینگونه از سر راه برداشتم و من هم سعی کردم اتفاقات ناامید کننده و دست و پاگیر اجازه پیشروی را از من سلب می کند را زیر پا بگذارم تا به هدفم رسیدم.
بارها و بارها خودم را جای قهرمان داستان گذاشتم و هر بار میگفتم این خود منم.
و برای ادامه حرکت انگیزه گرفتم، ممنون که این فیلم را پیشنهاد دادی»
در میان صحبت های او بود که این مسئله برایم پیش آمد.
ساده ترین افراد در اطراف ما ممکن است قهرمان های واقعی جامعه ما باشند.
و اگر جامعه این تعداد قهرمان دارد، سینمای بدون قهرمان نماینده کدام مردم است؟
نویسنده: صنم یاوری