به گزارش سایت راه نوشت، چند دانشجوی جامعه شناسی که دغدغه ی برقراری عدالت اجتماعی را دارند، به بررسی حادثه ریزش معدن ذغال سنگ سوادکوه که منجر به مرگ دو معدنچی تازه کار ميشود، می پردازند و خواستار رسیدگی به امور کارگران هستند، مسائلی که قصه اصلی مستند «عنصر نامطلوب» را شکل می دهند.
مستندی در 22 دقیقه به کارگردانی محمد امین مهدی نژاد و تهیه کنندگی سید جمال عود سیمین که توسط اوما فیلم و سازمان هنری رسانه ای اوج تهیه و در یازدهمین جشنواره مردمی فیلم عمار حضور داشت.
در ادامه یادداشت حمید شکوهی را بر مستند عنصر نامطلوب می خوانیم:
سازندگان «عنصر نامطلوبِ» عمار یازدهم با زیرکی خاصی یک بستهی آموزشیِ «مطالبهگری روشمند» را در دلِ یک روایت واقعی و «یک تمرین عملی» به مخاطب ارائه دادهاند؛ مخاطبی که در اغلب اوقات، خود را با شخصیت اول مستند همراه میبیند.
دقیقاً مثل او از «وضع روایتشده» شاکی میشود؛ دقیقاً مثل او مایل به کمک کردن و «اقدام» است؛ دقیقاً مثل او حس میکند مسیری ناشناخته در پیش دارد؛ و تقریباً به همان شکل و در همانجایی که او به یک «مربیِ مطالبهگری» نیاز پیدا میکند؛ مخاطب هم نیاز به حضور یک نیروی باتجربه را حس کرده است.
میلاد گودرزی که در این روایت نقش چشم سوم و عقل منفصلِ گروه تحقیق را بازی میکند بهدرستی انتخاب شده؛ او کسی است که اغلب مخاطبان به نحوی و به اندازهای از رزومهی مطالبهگریهای موجآفرین، خبری و بعضاً دردسرسازش خبر دارند؛ بنابراین ورود او به این روایتِ مختصر و مفید همان و، جذابیتِ باخبرشدن از «پایان قصه» همان.
هوش مستندسازان به آنها گفته اصطلاحاً گربه را دم حجله بکشند و در همان چند دقیقهی اول با هر دو جریانِ شناسنامهدار و مطرحِ جامعه مرزکشی کنند و همزمان هر دو را به نقد بکشند؛ بلکه همهی مسیرهای مخاطب بهسوی سوءتفاهم در همان اولِ کار سد شده باشد.

انگیزهها را که میکاوید؛ اینطور برمیآید که «ناامیدی ولینعمتان» آن چیزی است که عناصرِ – بهاصطلاح – نامطلوبِ این مستند(!) قادر به تابآوری آن نیستند و با هر مقدار توان، صلاحیت، سواد و خبرگی که در خودشان و در جغرافیای نفوذشان سراغ دارند؛ برای «خدای مردم» قیام میکنند و یکی بودن و دوتا بودن و تنها بودنهایشان آنها را مردد نمیکند.
مطالبه گری اقدام محور در عنصر نامطلوب
یک مطالبهگریِ اقداممحور و توکل پایه که آرامآرام برکت میکند و نابلدیهایش با بصیرتهای خدا فرستاده رفع میشود.
«عنصر نامطلوب» چند جا نشان میدهد که اهل «قاعده انصاف» است و از تعدی و زیادهروی به دور است. یکی از آن جاها اشاره به تأثیر «خطای کارگرانِ فقید» در وقوع آن اتفاق اسفناک است. باشد که بدیهای مدیریتی و نظارتیِ برخی فرادستان سبب دور شدن از عدالت نشود و پاسِ تقوا را مؤمنان انقلابی پیش و بیش از همه نگاه داشته باشند.
مخاطب بهخوبی میبیند که حتی حرکت از نقطهی «ناامیدیِ مردم» و پشتگرمی به انگیزههای بالای عدالتجویانه هم نمیتواند «ناامیدیهای مقطعی» را حریف شود؛ «ورود مربی» اما چیزی افزون بر بازگرداندن امید نصیب گروهِ اقدام میکند: «پرسشهای کلیدی در مدیریت یک مطالبه»
کجا هستی؟ به کجا میخواهی برسی؟ هر یک از فازهای چرخهی تحقیق، کشف، تولید، بازخورد و پیشروی در چه مرحلهای است؟ عناصر مرتبط با قصه کدماند؟ عناصری که سمت شما هستند کدماند؟ عناصر مخالف کدماند؟ عناصر مرتبط اما خنثی کدماند؟ قدرت هریک از عناصر چقدر است؟ و نهایتاً؛ قدرت گروه مطالبهگر چقدر است؟

از فهم میدانی و گسترش عمودیِ مشاهده با عمیق شدن روی نزدیکان و همکارانِ آسیبدیدگان؛ تا مستندسازیِ تصویری و تولید «سندهای رسانهایِ دست اول» از عناصر خنثی یا متهم، «عنصر نامطلوب» یک بانکِ نُقلیِ ایده برای مطالبهگران و یک نقشهی جمعوجور برای جویندگان طلای عدالت اجتماعی عرضه کرده است.
در پایانبندیِ این اثر ارسالی به یازدهمین جشنوارهی عمار؛ با اینکه هدف اولیه «زنده کردنِ دیهی آسیبدیدگان» هنوز محقق نشده؛ اما مخاطب تقریباً قانع است که «دستاوردها» بیش از «خواستها» بوده؛ ایمنیِ عمومی معدن افزایش یافته؛ پارهای از تجهیزات ایمنی – ولو اینکه تازه خریده شده باشند – به معدن راه یافته؛ و از همه مهمتر؛ محققانِ جامعهشناسی خواندهی «به خواندن بسنده نکردهی» این قصه، حالا حس میکنند شنای مطالبهگری و «ایجاد تغییر» را در دریا و به شیوهی سخت و البته ماندگارِ آن آموختهاند.