این مطلب در سال 95 و در زمان حضور میگل لیتین در تهران نگارش شده است.
میگل لیتین در تهران است! این خبر برای پاپاراتزی های سینمای اینترنتی و مشتریان سلیبریتی باز آنها و پرستندگان کفش پاشنه بلند وعاشقان لپتاپ سواری شدید، البته بیمعناست. سواد سینمایی آنها از کریستوفر نولان و دیوید فینچر زیاد عقب تر نمیرود و ا گر هم برود فوقش میرسد به استیون اسپیلبرگ و جرج لوکاس و اصلا میپرسند میگل لیتین کی هست؟ اما میگل لیتین با همسرش در تهران است ودیشب شام را با او خوردیم و دیدیم که در 74 سالگی هنوز سرحال است و دارد فیلم میسازد.
پیرمرد خوش قیافه و خوش مشرب هنوز یک ساعت از آشناییمان نگذشتهبود که (احتمالا به شوخی) به من پیشنهاد بازیگری کرد و در مقابل پیشنهاد متقابل من گفت که اولین بار نیست که پیشنهاد بازیگری دریافت میکند ولی بازیگری را دوست ندارد. انگلیسی بلد بود اما حاضر نشد به انگلیسی حرف بزند و ترجیح داد به زبان مادریاش اسپانیایی و با لهجه شیلیایی صحبت بکند و خیال مرا هم راحت کرد که در حرف زدن به انگلیسی تمرین ندارم و راحت نیستم. ازش پرسیدم ا گر دوست ندارد به زبان انگلیسی حرف بزند چطور بازیگرانی مثل جرالدین چاپلین یا دین استاگ ول را کارگردانی کرده؟ جواب داد کاری ندارد و با حرکات دست و حالات چهرهاش که چاشنی کلمات میکرد شرح داد که اگر حواست جمع باشد و بازیگرت هم خنگ نباشد به زبانی غیر از زبان کلمات، همدیگر را میفهمید و اینها را طوری گفت که من خیال کردم دارم اسپانیایی میفهمم! کمکم فهمید که اینجا برای عشق فیلمهای واقعی یکی از فیلمسازان محبوب اهل آمریکای لاتین در حد و اندازه های امیلیو فرناندز و بعدتر کلوبر روچا و هکتور بابنگو و یکی از ایزیرایدرهای اصیل دهه شصت و هفتاد است، که هم در سینما و هم در زندگی سرگرم انقلاب بوده اند واینقدر واقعی و جذاب بودند که آمریکایی ها حتی سائیدگی شلوار میخیشان را پنجاه سال بازتولید کردند و به بچه پولدارها فروختند اما خودشان را زندانی کردند و تبعید کردند و کشتند و «ناپدید » کردند یا سانسور کردند یا ا گر توانستند خریدند و تبدیل کردند به بساز بفروش های هالیوود. بچه پولدارهای امروزه شلوار سائیده را به صدها برابر قیمت یک شلوار سائیده واقعی میخرند و میفروشند نمیدانند چه را میپوشند و چرا می پوشند و پاپاراتزی هایی که لباس پوشیدن یادشان می دهند نمیدانند امثال میگل لیتین به لباسهایی که آنها به بچه پولدار ها میپوشانند ارزش داده اند و میپرسند اصلا میگل لیتین کی هست! اما میگل لیتین در تهران است و هنوز انقلابی است و برای آینده نقشهها دارد. بیشتر از 30 سال است که خیال دارد فیلمی بسازد به نام مسافر چهار فصل و از همان سی سال پیش همه جا حرف از این فیلم میزند و این که نوولش را نوشته و چاپ کرده و نوول به انگلیسی ترجمه شده و فیلمنامه هم به انگلیسی ترجمه شده است. ازش پرسیدم چقدر پول لازم داری تا مسافر چهارفصل را بسازی؟ پرسید شما در ایران چقدر خرج یک فیلم میکنید؟ جواب دادم ما اینجا خیلی ارزان کار میکنیم و بودجه فیلمهایمان معمولا بین 200 هزار دلار تا حداکثر 2 میلیون دلار است.
گفت فکر میکنم با دو میلیون دلار بتوانم بسازمش. از نگاه و رفتارش معلوم بود هنوز جوان است و واقعا دلش میخواهد و ارادهاش را دارد که فیلم را بسازد و مثل هر فیلمساز واقعی توی دلش خداخدا می کند که به دل من بیفتد تا پا پیش بگذارم برای تهیه کنندگی. گفتم فکر میکنم بتوانم این بودجه را فراهم کنم نوول را بده تا بخوانم و بدهم ترجمهاش کنند و بروم دنبال سرمایهگذار و اسپانسر. چشمهایش برق زد و گفت: ا گر بشود یک معجزه الهی است! پیرمرد از همه ما جوانتر است و از همه ما بیشتر شوق دارد به ساختن فیلمش و اصلا خبر ندارد که پنجاه سال است که دارد کار می کند. و خبر ندارد برای ما که حساب کارش را داریم یک افسانه زنده است. تکلیف هفته: اگر میخواهید میگل لیتین را بشناسید بروید رمانی را پیدا کنید که گابریل گارسیا مارکز درباره او نوشته است و با نام اقامت پنهانی میگل لیتین در شیلی به وسیله باقر پرهام ترجمه شده و نشر آگاه درآورده. اگر بخواهید فیلمهایش را ببینید کارتان سخت میشود فیلمهایش به آسانی پیدا نمیشود اما میتوانید گشتی توی اینترنت بزنید و ببینید چندبار کاندیدای اسکار بهترین فیلم خارجی بوده و چندبار توی مسابقه کن و برلین و مسکو بوده و چندتا جایزه گرفته. میگل لیتین در سال های اخیر فیلم هایش را به جشنواره ها نمی دهد و دیگر نمیخواهد توی این جور رقابتها شرکت کند.
شما علاقه مندان می توانید جهت تماشای مصاحبه بهروز افخمی و میگل لیتین به سایت عماریار مراجعه کنید.