خانه خانه1-2 دشمن پشت گمرگ، یادداشت محمد تقی فهیم درباره فیلم دسته دختران

دشمن پشت گمرگ، یادداشت محمد تقی فهیم درباره فیلم دسته دختران

به گزارش راه نوشت، همزمان با آغاز جشنواره فیلم فجر ،محمد تقی فهیم در یادداشتی به تمجید از دومین ساخته منیره قیدی، دسته دختران پرداخت. متن این یادداشت به شرح زیر است:

بدون پیش فرض قبلی، نمای شاهد ابتدایی که بر پرده باز میشــود می فهمیم با اثری سینمایی طرفیم. زنی در پی دو کودک. بازی قائم باشــک در نخلســتان، طپــش قلــب زن و التهاب و نفس نفس زدنش با یک انفجــار مهیب کات میخورد به ماشینی با سرنشینان مســلح و سیبهایی که میانشان دست به دست میشود. در میان جنگ و خشونت، دوستی و ایثار از همان ابتدا رخ میکشد.

حالا پرده مخاطب را رها نمیکند. قیــدی قلاب محکمی پرتاب می کند. فیلمی برای پرده ســینما. خود ســینما. قیدی فرصت نفس کشــیدن نمی دهد. از همان قبل از تیتراژ ، داســتانگویی را شــروع میکند. مقدمه ای در کار نیســت. حالا وقت ماموریتی خطرناک اســت، پس وقتی برای تلف کردن در مقدمه چینی نیســت. ریتم و ضرب آهنگ میزانسن ها از همــان جنگی می آید که ظرف کمتر از 24ســاعت، دشمن به پشت گمرک خرمشهر رسید و شهر شاداب و مردمانش را به خاک و خون کشید.

زنان از ویلا به خط مقدم می آیند!

منیره قیدی، پنج سال پس از فیلم ویلایی ها، چند پله بالا می کشد. زنان ویلانشــین پشــت جبهه را بــه دل جنگ و خط مقدم بحران می کشد. اینجا هم زنان حرف اول درام را میزنند با این تفاوت که حالا لباس مردانه همدوشی با دلیرانی را می پوشند تا شاید تعداد کمتری از آنها فرو بیفتند. ازهمین رو، فیلمساز هوشمندانه و خیلی زود به کشــمکش غیرت و تفاوت جنسیت پایان میدهد تا دسته دختران به مسیر ماموریتی جان فرسا و بی بازگشت روانه شوند.


قیدی با درکی زیستی و تحقیقی و تجربه از فیلمهای خوب جنگی و پارتیزانی جهان، شــخصیت هایش را میســازد. تعدادشــان زیاد اســت ولی فیلمنامه نویســان روی همه شــان کار کرده اند. یگانه، ســیمین، وجیهه، فرشته و … . همه شــان شخصیت میشوند.

در چنین داستان و درام هایی که بن مایه و حتی جزئیاتش بر حادثه و ایســتادن تــا پای جان اســتوار اســت، ابتــدا انگیزه هــای فردی و نیازهای شــخصی و حتــی انتقام خصوصــی، موتــور محرکه آدم ها محســوب می شود. کما اینکه در دســته دختران، همه به دنبال برآورده شدن مسائل فردی خود هســتند، اما همینان هســتند که در فرایند رو به جلو از امیال فــردی فاصله میگیرند و در قامت قهرمان، حماسه های جمعی را رقم میزنند.


فیلمساز واقف اســت که همواره در بحران ها، رفاقت، عاشقی و بده‌بستان های عاطفی حکم روغن نرم سازی چرخ دنده های التهاب و درگیری را دارد. ساختن فصل هایی ملودرام در دل حماســه، همان لحظات تنفس برای تماشا گر است تا حجم گردن کلفت بحران را هضم کند و آماده همراهی دوباره با کنشگران داستان شــود.

قیدی این فرصت را به موقع و به اندازه برای مخاطبــش فراهم می کند؛ نــه آنقدر که فیلــم از نفس بیفتد و نــه آنقدر که دل مخاطب از گره خوردن با قهرمانان دور شــود. فصل رفتن یگانه (نیکــی کریمی) به خانه و مواجه با همسرش، فصل شب نشینی دسته جمعی دختران در خانه خانم دکتر (هدی زیــن العابدیــن) و … از جمله موقعیت هایی اســت که فیلمســاز فراهــم میکند تا تماشاگر فراموش نکند با جنس لطیف زنان روبرو است.

دسته دختران

دسته دختران فیلمی با تکنسین های شاخص


تیم همکار قیدی برای باورپذیری و جذابیت بصری دســته دختران، هرکدام در پســت خود، تکنیســین های باورمندی هســتند که دســته دختران را تقویت می کنند. «ســامان لطفیان» همه تجربه های قبلی اش را به کار گرفته تا تصویرهایی متناســب با موقعیت و میزانســن قاب بگیــرد. نورپردازیها کمک زیادی در تثبیــت محیط به نفع درام دارند.

همچنان که «حســین ابوالصدق» در مقام متخصص صدا، چنان در خدمت صحنه ها و ایجاد تنش است که وجهی مهم از نمایش را او جلا میبخشد. اما نقش «محسن روزبهانی» را برای طراحی و اجرای جلوه های ویژه میدانی باید تا آنجا برجســته دانست که ساختن جنگ روی کاکل او می چرخد. درعین اینکه «ستار اورکی» یک بار دیگر جایگاه اش را در ارائه موسیقی فیلم تثبیت میکند.

بازیگران دسته دختران


اما ویترین دســته دختران متشــکل از مجموعه بازیگرانی اســت که همه در خدمت مفهوم ســینمای دفاع مقدس با دربرگیری مؤلفه های زنان ایرانی است. «نیکی کریمی» از آن چهره معصوم عروســکی بــه قامــت زن معلمی داغدیده کــه فرماندهی دســته دختران را برعهده می گیرد. او پس از مدتها به نقشی پرچالش از خشونت و عاطفه سوار شده است.
شاید اگر او روی تن صدا و لهجه اش بیشتر کار می کرد، شمایلی ماندگار خلق می شد.
اجــرای صحنه های جنگی و اکشن فیلم، کم نقصنــد؛ حتی آن فصــل دوئل شــهری، بین کامیــون و وانت، که یــادآور اولین فیلم اســپیلبرگ اســت و شروعش لوس به نظر میرســد؛ امــا در انتها تبدیل به کلیدی ترین فصل برای پیوند به اختتامیه ای حماسی و عاطفی میان زن و شوهر میشود.


دشــمن پشــت گمرک اســت. خرمشــهر دارد ســقوط مــی کنــد. یگانــه فرمانــده، روی بلنــدی مخروبه ای خســته و درمانده نشسته و همشهریان در اطراف پرپر میشوند. یگانه نیم رخش به سمت گمرکی است که حالا یارانش برای حفظ آن تا پای جان می جنگند. رفت و برگشت های دوربیــن قیــدی از یگانــه بــه جنگ در میــان کانکس های گمــرک و بالعکس، ســرافرازی مردم خرمشــهر را در دفاع جانانه از شهرشان ثبت ســینمایی می کند. ســینمایی که برای اولین بار حق مطلب را درباب دفاع مردمی از خرمشهر ادا میکند. ساخت و پرداختی شکوهمندانه تا فیلم معروف استالینگراد را یادآور شود.

نوشته محمد تقی فهیم

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید