خانه یادداشت به دنبال اسماعیل - نگاهی به مستند بانو به کارگردانی محمد حبیبی...

به دنبال اسماعیل – نگاهی به مستند بانو به کارگردانی محمد حبیبی منصور

به گزارش سایت راه نوشت، از همان کودکی با فروش سهمیۀ پولکی‌هایش به پدر و گرفتن پول از او به‌جای وسایل بازی و تنقلات، نشان داد که با همۀ دخترهای ایران فرق دارد.

یا وقتی در سن کم بازی‌های کودکانه را رها کرد و حاضر شد با همسرش برای همیشه از اصفهان به اهواز ناشناخته سفر کند، ثابت کرد که دنبال دنیای جدیدی است و زندگی معمولی دخترانه برای او اهمیتی ندارد.

شیرزن قصۀ ما با همۀ زن‌ها فرق دارد و شاید همه زن‌ها با او فرق دارند؛ یا می‌توان گفت همۀ مردها…

او جزو معدود زنانی بود که در دهۀ چهل توانسته بود گواهینامۀ رانندگی بگیرد. بعد از اخذ گواهینامه، بازهم عجیب‌ترین کار را کرد. وانتی برای کار گرفت که حتی هنوز هم پس از گذشت پنجاه سال از این ماجرا، دست از وانتش برنداشته.

ابتدای دوران جوانی او، مقارن با مبارزات مردم علیه رژیم ستم‌شاهی بود؛ ایشان با پخش اعلامیه و نوارهای امام و همچنین تشویق کارگران درخصوص اعتصاب درمقابل رژیم سفاک پهلوی، به مبارزه پرداخت و با پیروزی انقلاب اولین بانویی بود که عضو کمیتۀ انقلاب شد.

مادر فرمانده نام آشنایی برای رزمندگان گردان کربلای اهواز است. هر وقت او به جبهه می‌آمد، همه منتظر بودند تا ببینند این‌بار پشت وانت او چه چیزی است. تنها زنانی که به جبهه تردد داشتند، پرستاران بودند؛ اما شاید کسی یاد ندارد و یا نشنیده باشد که زنی راننده‌وانت در خط مقدم و حتی مسئول پشتیبانی گردان باشد!

آری فقط این کار از مادر فرماندۀ ما برمی‌آمد. پشتیبانی جبهه، ادارۀ آشپزخانه جبهه، ادارۀ خیاط‌خانۀ جبهه، ادارۀ رخت‌شور خانۀ جبهه، آن‌هم برای یک زن بچه‌دار! تصورش سخت است؛ اما مادر فرماندۀ ما یک شیرزن بود.

مادر فرمانده دو پسر داشت به نام‌های اسماعیل و ابراهیم. نام اسماعیل فرجوانی، فرمانده گردان کربلا برای اهوازی‌ها آشناست.

گردان کربلا تنها گردانی بود که در کربلای 4 تا لحظه آخر در عملیات ماند و شاید نامش در صفحات تاریخ هنوز نیامده باشد. مادر فرمانده آن‌چنان برای بچه‌های گردان کربلا مادری می‌کرد که قهرمانان گردان کربلا، ایشان را همچون مادر خود دوست داشتند. بانگ «الله‌اکبر» و «مرگ بر آمریکا»ی ایشان در فضای مسجد حضرت جوادالائمه(ع) قوت قلب تمامی رزمندگان بود.

بچه‌های گردان کربلا، وقتی عشق و علاقۀ بی‌مثال مادر به فرزندان خود را دیده بودند، تصور مادر بدون فرزندان برایشان غیرممکن بود؛ اما شهادت حاج اسماعیل فرجوانی پس از هشت بار مجروحیت و مفقود‌بودن پیکر ایشان و همچنین بازگشت پیکر بی‌سر ابراهیم به خانواده، همه را مبهوت کرده بود؛ ولی، مادر فرمانده بدون پسرهایش هم باز مادر فرمانده بود و به رشادت‌ها و شیر زن‌هایش ادامه داد؛ اما سخت‌تر از همیشه.

مادر فرمانده انگیزۀ فرستادن فرزندانش به جبهه را عهدی می‌دانست که با امام بسته بود. می‌دانست و همچنان محکم و استوار چون سرو ایستاده و هم در قامت مادر شهید به مادران و همسران شهدا قوت قلب می‌داد.

مادر فرمانده بعد از شهادت فرزندانش، منزل خود را حسینیه‌ای مزین به اسامی شهدای فرجوانی نمود که مأمن و ملجأیی باشد برای رزمندگان جبهۀ حق علیه باطل. تمامی رزمندگانی که در عرصه‌های مختلف در حال مبارزه بودند و هستند، حسینیۀ شهدای فرجوانی را سنگری برای مبارزه با استکبار می‌دانند.

مادر فرمانده با شروع جنگ اقتصادی نیز جبهه را رها نکرده و لباس رزم جنگ اقتصادی را بر تن کرده و با راه‌اندازی کارگاه‌های کوچک اقتصادی، به ندای امام خود درخصوص اقتصاد مقاومتی لبیک گفته است.

مادر فرمانده قوت قلب رزمندگان مدافع حرم خوزستانی است و همیشه با حضور خود در جمع آن‌ها و تشکیل مقر پشتیبانی جبهۀ مقاومت در حسینیۀ شهدای فرجوانی مایۀ دل‌گرمی رزمندگان مقاومت بوده‌اند.

مادر فرمانده نه‌تنها مادر حاج اسماعیل بلکه مادر تمامی رزمندگان دیروز و امروز جبهۀ انقلاب است. مادری که هیچ برهۀ حساس تاریخی از حمایت فرزندان خود در عرصه‌های مختلف، دست برنداشته و خار چشم تمام بدخواهان و خائنین به آرمان‌های شهدا بوده.

بانو «عصمت احمدیان» (خانم فرجوانی) مادر شهیدان اسماعیل و ابراهیم فرجوانی، یکی دیگر از شیر زنان سرزمین‌مان ایران است که شاید نامش در صفحات تاریخ دفاع مقدس ما و حتی کتاب‌های درسی خالی است؛ باشد که تا هست از وجود او بهره‌مند گردیم.

نویسنده: علی هاجری

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید