زندگی انسانها پر از پیج و خمهایی است که هیچگاه انتظار آن را نمیکشند. گاهی مهاجرت است، گاهی جنگ و گاهی زندگی و ادامۀ مسیر. فرقی نمیکند که زن باشی یا مرد. جوان باشی یا نوجوان. اما هر آنچه که هست، مسیری است که باید آن را پیمود و در این مسیر برنده آن است که بتواند بر مشکلات و سختیها فائق شود و سربلند از تمام آزمایشها و ابتلائات بیرون بیاید.
هرچند اگر مجبور شوی این بار، مادر (هاجر) باشی و برای پیروزی بر این ابتلائات، نهتنها اسماعیل که ابراهیمات را نیز به قربانگاه روانه سازی؛ اما خم به ابرو نیاوری. مرد میخواهد ماندن و دوامآوردن زیر بار مصائب و رنجها. اینجاست که میفهمی مردی به جنسیت نیست؛ که به مردانگی است و ایستادگی.
باید بنشینی، ببینی و بیاموزی از زنانی که ایستادند، جنگیدند و مبارزه کردند؛ اما قد خم نکردند و تا آخر مسیر، سرو قامت به راهشان ادامه دادند. و این بار مستند «بانو»…
قصههای هزار و یک شب
فیلم مستند «بانو» ساختۀ «محمد حبیبیمنصور» از آن مستندهایی است که دوست داری تمام نشود. دوست داری با آن حرکت کنی و به اهواز بروی و بنشینی پای حرفهای یک مادر. پای حرفهای «عصمت احمدیان» (خانم فرجوانی). مادری که صمیمیت در رفتارش موج میزند و آنقدر این صمیمیت و محبت بیریاست که انگار نه دوربینی هست و نه فیلمبرداری که مشغول ثبت و ضبط حرفهای او باشد.
آنقدر جذاب است و باورپذیر که بیننده فکر میکند کنار پدربزرگ و مادربزرگش نشسته و منتظر است یک روایت جذاب ببیند و بشنود، از قصههای هزار و یک شب این مادر دنیا دیده. مستند «بانو» تو را محو میکند در خودش و تو را آهستهآهسته با خود میبرد و نمیدانی که در انتظار دیدن چه هستی و فقط میدانی هر چه که هست، زیباست.
قدمبهقدم تو را میبرد همراه دختربچهای که در ده، یازدهسالگی، روستای خود را ترک کرده و به اهواز میرود. آنجا بدون آنکه اصالت خویش را از دست دهد، شروع به کارهایی میکند که اگر در روستا هم بود، آنها را انجام میداد.
با بانویی مواجه میشوی که انگار اقتصاددان است و تاجری بزرگ و تو میپنداری این مستند، روایتی است از یکی از کارآفرینان برتر کشور. با خود، تو را به مرغداری و زنبورداری و مزرعهاش میبرد و به تو یاد میدهد که میتوان از روستا آمد و اینگونه سرمایهگذاری کرد؛ ولو با دست خالی. اما به ناگاه همهچیز تغییر میکند و تو میبینی که همۀ اینهایی که تا الآن گفته شده، در برابر تواناییهای این بانو، چیزی نیست.
شروع قصۀ این مادر با جنگ است و دفاع. جایی که اسماعیل و ابراهیمش را به قربانگاه میفرستد.
خودش و همسرش هم دستبهکار میشوند و با تمام وجود در خدمت اسلام و انقلاب قرار میگیرند. مستند بانو، حاکی از ناملایمات زندگی مادر شهیدان فرجوانی است. شهیدان اسماعیل و ابراهیم فرجوانی که اگر در این مستند گفته نمیشد این بانو، مادر این دو شهید است، چیزی از ارزش و اعتبار مستند و شخصیت این مادر زحمتکش کم نمیکرد.
عاشقانههای یک مادر
مستند بانو، اثری است که در لحظه تغییری را در زاویۀ دید ایجاد میکند بی آنکه مسیر داستان و قصه به هم بخورد. زندگی یک مادر را به زیبایی تمام، بهتصویر کشیده و تلفیق جالبی از قصهگویی راوی و بیان خود مادر را ایجاد کرده است.
متن قوی، شیوا و رسای این مستند، بهواقع بر جذابیت اثر افزوده و البته از گویندگی زیبای این مجموعه نیز نباید غافل بود. جایی که صدای پخته و دلنشین خانم «ثریا قاسمی» ضمیمۀ داستان شده و ذهن بیننده را آرام کرده و با خود به اینسو و آنسوی داستان میکشاند.
این مستند از کلیشههای رایج در برخی مستندهای موضوعی درخصوص شهدا خارج شده و بهخوبی زندگی عاشقانه و مهربانانۀ «عصمت احمدیان» را با همسرش نشان میدهد. هم اشکها را نشان میدهد و هم لبخندها را. هم دعواها را به تصویر میکشد و هم تیمارها و بوسههای محبتآمیز را. آنقدر این زن و شوهر، غرق در زندگی عاشقانۀ خود هستند که نخواهند فیلم بازی کنند و تصنعات را وارد زندگی خود نمایند.
استفاده از تصاویر قدیمی و آرشیوی و همراهی آنها با تصاویر امروزی، نهتنها هیچگونه خللی به فیلم وارد نساخته بلکه باورپذیری اثر را بهمراتب بیشتر ساخته و این حکایت از تدوینگری ماهر و زبردست است که بهخوبی زمان و مکان را به هم پیوند زده.
بانوی کارآفرین
بررسی ابعاد مختلف زندگی این مادر شهید از نکات ویژهای است که در این مستند، بدان پرداخته شده. نخست پرداختن به زندگی زناشویی یک خانوادۀ مذهبی و متدین که در عین نگهداشتن حرمتها، باز هم سراسر از شادی و خنده است و چیزی از یک زندگیِ نمونه و مثالزدنی کم ندارد.
دوم اشاره به وضعیت معیشتی یک خانواده است که در این مستند، به زیبایی تمام، مسیر زندگی این خانواده برای امرارمعاش نشان داده شده و عقل معاش یک بانوی نمونۀ ایرانی را به تصویر کشانده است؛ بهنحویکه بیننده در ابتدا تصور میکند که این مستند درخصوص اشتغالزایی است و قصد معرفی یک بانوی کارآفرین را دارد. اگر این مستند تنها به این موضوع میپرداخت هم، باز موفق میبود.
سومین نکته که در این اثر میتوان به آن اشاره کرد، حرکت روبهجلو و تلاش برای حل مشکلات مردم است. در این فیلم دلسوزی این مادر برای حل مشکلات معیشتی مردم و واسطهشدن او پیش مسئولین برای فقرزدایی و همچنین جلوگیری از مهاجرت مردان از روستاها به شهرها بهخوبی نشان داده شده است.
دقیقاً چیزی که از مشکل این روزهای کشور است. توصیههایی که برای کار و تلاش میشد و آیندۀ روشنی که در کار تولید به دید روستاییان میرساند.
نکته چهارم که میتوان بدان اشاره کرد و در این مستند بدان پرداخته شده، عدم وابستگی مردم به مسئولین است. البته شاید درستتر باشد که بگوییم عدم توجه مسئولین به مردم و مشکلات آنها که در این مستند اشارهای به مشکل ریزگردها در استان خوزستان میشود.
تلخی نگاه
همسویی مادر و همسر با عوامل فیلم، نشاندهندۀ کارگردانی قوی مجموعه است که توانسته این اعتمادسازی را ایجاد کند که هر آنچه را که میخواهند میتوانند بگویند و بشنوند؛ بدون آنکه قضاوت شوند.
توجه به بنیان خانواده، خانوادهدوستی و صفا و صمیمت در یک خانوادۀ مذهبی و شهید، از بارزترین ویژگیهای این مستند است که در لحظهلحظۀ فیلم دیده میشود و البته تلخی خاصی که در غم از دستدادن دو فرزند در نگاه مادر موج میزند، در جملات این مادر نهفته است. درست زمانی که جنازۀ اسماعیلش را بعد از سالها برایش میآورند و او در غم فرزندش، از سوختنش میگوید و از دسترفتن پدر در داغ فرزند.
مستند بانو را باید بارها دید و دید و دید. مستندی که نگاهها را خیره میکند و در ذهن این سؤال را ایجاد میکند که چگونه یک مادر میتواند… ؟
و بهراستی چه اسم زیبایی برای این فیلم انتخابشده. «بانو»…
نویسنده، سید مهدی حسینی
