به گزارش سایت راه نوشت، با بررسی موردی مستندهایی که درباره مدافعان حرم تولید شده است به سه سطح کلی در این مستندها دست مییابیم. سطوحی که با توجه به نیازها و دغدغههای مستندسازان به آنها پرداخته شده است: 1- سطوح انفعالی؛ 2- سطوح احساسی؛ 3- سطوح حماسی.
سطوح انفعالی، احساسی و حماسی
پرداختن به سوژههای مدافعان حرم غالباً یک لایۀ انفعالی دارد؛ اینکه چرا باید آنجا بجنگیم و اگر آنجا نجنگیم باید در ایران میجنگیدیم که این نوعی دفاع و پاسخگویی است و یک سطح انفعالی محسوب میشود؛ که مستندهای متعددی در این حوزه وجود دارد و صداوسیما پیشقراول این نوع ادبیات است. علاوهبراین یک لایۀ احساسی دارد که مثلاً اینها بچههایشان را رها کردند و رفتند؛ برای وطن یا برای من و تو.
یک لایۀ حماسی هم دارد که اینها مثلأ جنگیدند و پیروز شدند؛ ولی یک لایۀ مفهومی دارد که تقریبأ هیچ وقت به آن پرداخته نشده است؛ آنهم این است که ادامۀ مدافعان حرم از گذشته تا آینده چیست؟ یعنی این کاراکترهایی که در سوریه میجنگیدند، عقبهشان کجاست؟ چه ریشهای دارند و ذاتشان چیست؟ کلأ به لحاظ افق تمدنی چه زوایهای دارند؟ و… این یک نکتهای است که تقریبأ به آن پرداخته نشده است؛ مثلأ کسانیکه در جنگ بودند، گذشتهشان انقلاب بوده و هر کسی الان بخواهد مستند دفاع مقدسی بسازد میآید ثابت میکند که طرف مبارز بوده؛ مسجدی بوده؛ و… بعد جنگ شده است به فرمان امام رفتند و جنگیدند؛ ولی در قصۀ مدافعان حرم این گُسل تاریخی و این گسست تاریخی در روایت وجود دارد که این بهشدت کار را از مفهوم و تئوری خالی میکند. این یکی از نکات جدی است.
سطوح مفهومی
لایۀ مفهومی این است که مدافعان حرم تا قبل از ماجرای سوریه در چه چالشهای اجتماعی از خودشان ظهور و بروز نشان دادند؟ و آیا بَدیلی از فضای سوریه در شرایط اجتماعی و زندگییشان وجود داشته است یا خیر. پاسخ این سؤال بله است؛ که تفصیلیترش فتنۀ 88 است.
تقریبأ فتنه 88 یکی از بدیلها و مقدمات اصلی حضور مدافعان حرم در سوریه است؛ یعنی اینها آدمهایی بودند که در داخل مقابل یک جریان با منطق داعش در سال 88 مواجه شدند؛ که به یک معنا آن روی سکۀ فتنۀ شام، فتنۀ تهران است. این دیگر یک فرضیه است که به نظر من با بررسی مصادیق میشود سراغش رفت.
یک مستندی هم در این حوزه آقای «نقویان» به اسم «برادران» ساخت و انتهای مستند مسألهاش همین موضوع بود؛ یعنی این را ثابت کرد؛ اینطور که حزبالله در ایران برادرانی دارد؛ برادران داعش هم تکفیریهای وطنی هستند که تجربۀ تاریخی هم دارد. این یک برشی از زندگی طولی مدافعان حرم است که هیچ وقت روایت نشده است.
«شهید حسین همدانی» فرماندۀ سپاه تهران در سال 88 و از افراد اصلی مقابله با فتنه است؛ همچنین «شهید مصطفی صدرزاده»، «شهید مهدی نوروزی»، «شهید سجاد عفتی» و خیلی از مدافعان حرم. این برش طولیِ تاریخی خیلی از گِرهها را باز میکند و البته، هم کار حسی است، هم کار حماسی است، هم اینکه کار انفعالی نیست؛ بلکه ایجابی است. این اتفاقی است که با مستند «برادران» باید ادامه پیدا میکرد که نکرد.
فعالیتهای اجتماعی
در پرداختن به سوژههای مدافعان حرم، فعالیتهای شخصی و حماسی خیلی ضریب گرفتهاند؛ ولی فعالیتهای اجتماعیشان ضریب نگرفته است؛ مثلأ خیلی از سوژههای مدافعان حرم هستند که کتابهایشان یا مستندهایشان تولید میشود، اما ارتباطات اجتماعی و این چیزاها اصلأ درونش نیست. شاید صد تا صدوپنجاه مستند در حوزۀ مدافعان حرم تولید شده است؛ اما هیچ مستندی سبک زندگی این رزمندهها را روایت نکرده است. حضور مدافعان حرم در سوریه معلول دو چیز است؛ یکی تحلیل سیاسی و یک تحلیل اجتماعی و فرهنگی از اوضاع.
تحلیل سیاسی، خودش را در فتنه و اینها نشان میدهد. ورود اجتماعی یعنی تحلیل اجتماعی. روابط اجتماعی این مدافعان حرم خودش جزء علتهای موجبۀ فعالشدن اینها در خط مقدم سوریه است؛ یعنی هیچکدام از اینها آدمهای منزوی نبودند؛ همه هیئتی و میاندار؛ همه آدمهای اجتماعی.
تقریبأ بلااستثناء اکثریتشان شخصیتهای چهره و معروفی نبودند؛ نه یک آدمهایی معمولی که به واسطۀ ریشهدار بودن فضای اجتماعی و فرهنگییشان و تعهدی که به واسطۀ سبک زندگی برایش ایجاد شده است، خودش را افغانستانی جا میزند و میرود سوریه.
البته این دربارۀ همۀ رزمندگان جنگ در دفاع مقدس و سوریه صادق است؛ ولی این یک بُرشی است که غالبأ در روابط عاطفی و احساسیِ رزمندهها گم میشود؛ یعنی شما کتابهای پرفروش دفاع مقدس، سوژههای قوی دفاع مقدس، همه خط مقدمشان روایت شده است؛ ولی هیچ کدامشان محلهشان، کوچهشان، مدرسهشان، روابط مسجدیشان و مربیشان اصلأ روایت نشده است. این یک چالش است که البته از قبل هم داشتیم و همچنان ادامه دارد.
آسیبشناسی درست عابدان کهنز
مستند «عابدان کُهنز»، آسیبشناسی درستی از اوضاع مدافعان حرم و روایتشان دارد. درواقع هم وارد سطوح اجتماعی و فرهنگی میشود و هم وارد سطوح سیاسی، حماسی و احساسی؛ ولی انفعالی نیست.
بهشدت ایجابی است؛ یعنی آنجا میگوید ما در فتنه حضور داشتیم؛ اما تو از این حرف ناراحت نمیشوی که هیچ، حق را هم بهش میدهی؛ حتی سوریه رفتنش را هم حق میدهی. یعنی کلأ بهش حق میدهی. چونکه سرش بالا است؛ تکلیفش با خودش معلوم است؛ و این تکلیف معلومشدن، ریشه در این دارد که هم فضای سیاسیاش را گفته است؛ هم فضای فرهنگی اجتماعیاش را.
آسیبشناسی درستِ روایت تاریخ جنگ و تاریخ دفاع از حرم یک ویژگی ممتاز این کار است که جذابیت مستند هم به خاطر همین آسیب شناسی درستش است؛ وگرنه دربارۀ شهید «صدرزاده» یا مثلأ بقیه، مستند ساخته شده است، ولی مستندها کم عمق است؛ که به این دلیل و آسیبشناسی غلط، تاثیرگذاری آنچنانی نخواهند داشت.
نویسنده: مهدی فلاحتی، پژوهشگر